سلام ریحانه! این روزها خیلی بیشتر از قبل به مجارستان فکر میکنم. نمیدانم تو هم داری به آن فکر میکنی یا نه. البته امیدوارم با وضعی که پیش آمده بقیهی مردم به فکر مجارستان نیفتند. شاید وقتی متقاضی زیاد شود مرزهارا تنگتر کنند و نگذارند خیلی راحت به آنجا برویم. ولی هرجوری شده باید برویم. اینجا وضع خوب نیست ریحانه! اینجا وقتی دولت پول کم میآورد دست میگذارد روی یک چیزی و گرانش میکند تا کمماندهاش را از مردم بگیرد و ورشکسته نشود. بعد مردم که حتی قبل از گرانی هم هشتشان گروِ نهشان بود اعتراض میکنند. بعد دولت و یکسری گروههای دیگر که نمیدانم دقیقن کیستند به آنان که به این گرانشدنها اعتراض میکنند انگِ اغتشاشگر و آشوبطلب میزنند و میاندازندشان توی زندان. بعد توی تلویزیون هی میآیند و تکذیب میکنند. هی تکذیب میکنند. خیلی زیاد تکذیب میکنند ریحانه! خدا میداند به قولِ آنیکی رئیس کِی تکذیبدانشان پاره خواهد شد. ولی گمان میکنم مجارستان اینطور نباشد. مجارستان یکهو بنزین را سه برابر نمیکنند و یکهو ۱۲روز اینترنت را قطع نمیکنند و یکهو اسلحه دستشان نمیگیرند و یکهو دخترِ ۱۴ساله نمیکُشند. نه اینکه مجارستان گلوبلبل باشدها. نه. اینجا خیلی زیادی خار و پشگل است اوضاع. سخت شده زندگی برای همهمان. دوست دارم تو را توی مجارستان ببینم. حتی شده حاضرم با پدرت هم آشتی کنم و هر روز تحقیر کردنهایش را تحمل کنم. قسم به مقدسات که اینها از حال فعلیمان قابل تحملتر است. حداقلش یک نفر پیدا میشود که مسؤولیتش را قبول کند. اینجا خیلی هرکیهرکی است. من از اینجا میترسم.