آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی


نامه به ریحانه ای که هرگز عاشقم نشد - قسمت نهم


ریحانه سلام!  سلولهاى مسخرهى مغزم پلاکاردهایی توی دستشان گرفتهاند و دارند راهپیمایى میکنند. چندین سوالِ جورواجور توى سرم میپرسند. چند روز است که تظاهراتشان به پایان نرسیده و دارد تمامِ اعضا و جوارحم را نابود مىکند. امروز مىخواهم به این اعتراضات پایان بدهم. مىخواهم این سوالات را از تو بپرسم، هرچند مىدانم جوابم را نمىدهى. هرچند حتی اگر هم جوابم را بدهی پرتوپلا میدهی. تو قبلاها هم به من پرتوپلا میگفتی ریحانه! مىشود بگویى دقیقا باید چه شکلى باشم که دوستم داشتهباشى؟ چرا وقتی از تیپم میپرسم چیزی نمیگویی؟ از مدل موهایم بدت میآید؟ تی‌شرت پوشیدنم اذیتت می‌کند؟ راستی چرا اکانت اینستاگرامت را عوض کردهاى؟ چرا روزهایى که دانشکده نمىآیى، آن پسرکِ دانشکده هنر هم اینورها آفتابى نمىشود؟ اصلا یادت مىآید که قرار بود مخ بابات را بزنیم و با هم برویم مجارستان؟  سلولهاى مسخرهى مغزم سوالهاى تکرارىِ مسخرهاى دارند. اصلا کلِ زندگىام تکرارى و مسخره شدهاست. این سوالها شبیه مورچههایی که روی شیرینیهای خامهای راه میروند، دور و برم را گرفتهاند. چرا جوابشان را نمیدهی ریحانه؟! دارم دیوانه میشوم. ممکن است کاری بکنم که فقط دیوانهها میکنند. آن وقت کدام خر میخواهد باقالیهای ریخته شده را بار بزند؟ از تو دلگیر نیستم ولی دوستانم مسخرهام میکنند. اذیت میشوم وقتی میگویند این عشق یکطرفه است. نمی‌توانم هم بهشان ثابت کنم. اما بالاخره بایدیک کاری انجام بدهم. باید کار را یکسره کنم. شاید خبرش را در وبلاگم نوشتم
دوست دارت. نویسنده



از مجموعه: «نامه به ریحانه‌­اى که هرگز عاشقم نشد» | نامه نهم
طراح: علیرضا مواساتی



نظرات  (۳)

این نامه نهم تازه با اسم داستانت جفت و جور شد و تلخیش نشست تو جونمون تا اون ته مه ها رفت
پاسخ:
خدا تلخیشو بیشتر کنه براتون :دی
همچنین :دی
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۲۲ آسـوکـآ آآ
اگه پسره از دانشکده هنر دانشگاه گیلانه
باید بگم که نگران نباشید چون یحتمل عاشق خود دانشکده هنر شده نه پسره
خداییییییی دانشکده هنر خیلی قشنگه:-D
پاسخ:
عه؟ :دی
خب آخه با هم میان دانشده ما :(