آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است


 

توی کوچه داشتم قدم می زدم / حال و احوالم چندان تعریفی نداشت / سرم درد میکرد / چشمانم سوزش داشت / دستانم میلرزید / پیرمردی را دیدم/ لبخند زد و به شوخی گفت: "جوون! چته؟ حالت میزون نیست انگاری" / چیزی نگفتم / نزدیک تر آمد / "چرا انقد رنگ و روت پریده؟ دستات چرا میلرزه؟ عاشق شدی؟! " / چیزی نگفتم / دستش را بلند کرد و روی قفسه ی سینه ام گذاشت / "بعله! تند هم که میزنه. حواست خیلی بهش باشه ها ... همین یه وجب گوشت میتونه کلِ بدنت رو نابود کنه .. مواظبش باش" / دانشگاه که میرفتم / استادِ آناتومی میگفت: "قلب  در سمت چپ بدن درون قفسه ی سینه واقع شده و مرکز اصلیِ خون رسانی به همه ی اندام های بدن است. اگر نباشد بقیه ی اندام ها دوامی نخواهند داشت. و اگر اختلالی در آن رخ دهد این اختلال به بقیه اندام ها هم سرایت میکند. از عوارض شایع در اختلال عملکرد قلب میتوان به سردرد، رنگ پریدگی و لرزش دست ها اشاره کرد ...

 

+ آناتومی خیلی به شاعری میتونه ربط داشته باشه .. خیلی میتونی ازش ایده بگیری واسه نوشتن .. ولی من حالم ازش بهم میخوره .. خیلی

۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۸
کامل غلامی

چشمهایم همه از اشک پُر آب است، نرو

آنکه دریایِ تو شد رنگِ سراب است، نرو

چمدان بستی و انگار به فکرِ سفری

برف و سرما زدهُ راه خراب است، نرو

#کامل_غلامی

 

+ بداهه گفتیم تا حداقل از سرما و برف این روزها عقب نمانیم

+ میدانم که خیلی خیلی شبیه شعر علیرضا آذر شد (تومور2)

+ امروز آخرین امتحان به برکت برفی که آمد لغو شد. حتی دانشجویان جیبوتی هم دیگر امتحانهای ترمشان تمام شده ولی ما هنوز داریم امتحان میدهیم! این رسم دانشجو نوازی نیست

۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۸
کامل غلامی

بعضی وقتها، بعضی چیزهایی هایی را، بعضی از کسانی بهت گوشزد می کنند که حتی توی تصوراتت هم نمیگنجد همچین شخصی بخاهد همچین نطقی بکند! اصلا به قیافه و دَک و پُزِ طرف نمی آمد که بخواهد انقدر دقیق رفتارم را زیر نظر بگیرد، بدترین برداشت را از آن بکند و به بدترین وجه ممکن توی جمع بازگویش کند. خیلی وقت بود که از رایمون نصیحت نشنیده بودید. حالا بشنوید. در زندگی اتان جوری برخورد کنید که حتی به اندازه ی یک اپسیلون آتو به طرفتان نداده باشید. بعضی ها خوب بلدند کجا و چجور از آتویتان استفاده کنند .. ضایعتان میکنند خیلی نرم و دقیق

۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۸
کامل غلامی
 

امتحانِ چندان خوبی نبود، ولی خب آنقدرها هم بد نداده بودم که پاس نشوم. داشتم با استاد صحبت می کردم که شرایط امتحان فلان بود و قرار بود تستی بدهید نه تشریحی و از اینجور بهانه ها که برگشت و گفت : "درس نمیخونیا! به زور شدی 8 که اگه بخوام اون کنفرانس نصفه نیمه تونم حساب کنم، میش 8.5 !" بجای اینکه بخواهم با شنیدنِ این نمره ناراحت شوم، بیشتر تعجب کردم! خب درست است که این ترم اصلا درست و حسابی درس نخوانده بودم ولی تویِ برگه هم جوری سیاه کرده بودم تا حداقل 10 را بگیرم. همه ی اینها را به استاد گفتم ولی در جواب گفت : "اگه یه ترمِ دیگه این درسو بخونی دیگه انقد هوای شعر و شاعری به کله ات نمیزنه" بخشکی شانس! اینها دیگر از کجا فهمیدند شعر و شاعری ما را؟! حرفی در جوابش نداشتم جز اینکه با گردنِ کج رو به رویش بایستم تا دلش به رحم بیاید و نمره ام را بدهد. گفت: "ببین اگرم بخوام ببرم روو نمودار نمره ات میشه 9! بازم پاس نمیشی. تنها راهی که برات میمونه اینه که بری اون خانمی که 19.5 شده رو بیاری تا اون رضایت بده و بهت بدم10" اینطور شد که رفتیم برای اولین بار از یک دختر درخواست کردیم تا بیاد و شفاعتمان بکند! اینها را گفتم تا بدانید  که اگر درس را برای درس خواندن و فهم مطلب نمیخوانید! لااقل جوری بخوانید که هیچوقت دست به دامنِ شاگردِ اولِ کلاستان نشوید

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۳۶
کامل غلامی

من عاشقت شدم که بدانی This Is LOVE

من شاعرم ولی تو همانی This Is LOVE

در بین مردمی که گذر می کنند زود

ای کاش پیشِ من تو بمانی This Is LOVE

من پایِ عشقُ LOVE شدم پیر لعنتی

اما هنوز هم تو جوانی This Is LOVE

این است عشق در همه ی شهر و بوم ها

من عاشقت شدم که بدانیThis Is LOVE

 

+ تعداد شعرهایی که تویِ این ترم موقع امتحان ها گفته ام خیلی زیاد شده و این اصلا نشانه ی خوبی نیست

/ این دفعه امتحان زبان عمومی / 

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۳۵
کامل غلامی