آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۱ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

به خیابون نگاه می کردی
تا که با عشق کودتا بکنی
اسمِ من رمزِ کودتای تو شد
ممکنه اسممو صدا بکنی؟

تویِ شهری که عشق ممنوعه
عاشقی نیس(ت) کار هر مردی
صادقانه مصدقت شدمو
وحشیانه تصرفم کردی

کودتایی که جنسِ عاشقیه
روزهایی که سرزمینِ تنم -
- تویِ زندونِ تو اسیر شده
حرفِ آزادیو چرا بزنم؟!

چشم هاتم شبیهِ شورشیا
هر چی بود و نبود، نابودن
دولتی از تو رویِ کار اومد
که وزیراشم عاشقت بودن!

تیره کرده تمومِ شهرِ منو
تارِ موهای مشکی و کوتات
انقلابی عجیب رخ میده
لابه لایِ دو خطِ ابروهات

هر خشابی که از تو خالی شه
یه نفر عاشقونه جون میده
پاسبونی عقب عقب میره
پرچمِ صلح رو تکون میده

چشم هایِ سیاهِ شورشیو
حمله ور کن به شهرِ آوارم
"من به اشغالِ تو در آمده ام
صهیونیسمی که دوستش دارم"*

 

#کامل_غلامی

* بیت از یاسر قنبرلو


۰۳ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۷
کامل غلامی