آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترانه» ثبت شده است

 

برای رومینا:

 

 


غیرت‌و از رو اسم من بردار
اگه پایانِ قصه این باشه
اگه «چون مَرده حرفشو بشنو»
یا که «چون ایستاده می‌شاشه!»‌

روزها و شباش عینِ همه
«بیخیالش عمو»! همینه همه‌ش
بیخیالِ حقوقِ اولیه‌ش
توی دستات یه مشت مینه همه‌ش

گفتی ناموس خطِ قرمزته
مثلِ «جنسی» که اسمِ تو روشه
سهمِ ناموسِ تو همینه فقط:
[روسری‌شو به زور می‌پوشه]

گفتی «ناموس» خطِ قرمزته
حیف! ناموس‌ته تو این کابوس
غیرتِ نم‌کشیده‌تو جم کن
خطِ قرمز تویی، تو، «بی‌ناموس»!

اعتقاداتِ تخمیِ ماها
مثل طاعونه، اینو فهمیدیم
«عادت ماهیانه»‌مون اینه
که بگیم کل شهرو گاییدیم!

خونه رو عینهو جهنم کن
حرفای خوبتو به خلق بزن
تو که عشق و هوس برات هیچه
پس بشین روی تخت و جلق بزن!

لفظ «ناموس» هم که پوچ شده
غیرتت مثلِ خطِّ ممتد نیست؟
حالا که زندگی پر از لجنه
دیگه کابوس اونقدم بد نیست!

 

 


[بابت بی‌ادبی‌هام تنها کاری که می‌تونید بکنید اینه که بگذارید و بگذرید! مرسی]



۵ نظر ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۳۶
کامل غلامی

دوباره برگشتى

تو روزهاى بدم

به من اضافه بشى

نمیدونم که باید

چقدر بگذره تا

تو هم کلافه بشى

غمِ جدیدى ازت

حک شده رو تنِ من

مثلِ نمک رو زخم

غمت برای دلم

مقدسه قطعن

مثلِ نمک رو زخم

شدى پدر ژپتو

که توىِ قرن فلز

یه عشقِ چوبى داشت

یه عشقِ چوبى که

واسه شکسته شدن

دلیلِ خوبى داشت

باید برنجى ازم

ببین چه رنجى ازم

تو دست و بالِ توعه

که عشق منجى نیست

که عشق چیزی نیست

فقط وبالِ توعه!

یه عمره سنگ شدم

که چوب خورده نشم

یه عشقِ مرده نشم

منی که این همه سال

تقاص پس دادم

که دل‌سپرده نشم

همیشه خاطره‌ها

عذاب میشه برام

برو پدر ژپتو

باید برنجی ازم

بفهم از تو صدام

برو پدر ژپتو

۳ نظر ۲۸ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۴
کامل غلامی

 

زندگی رو ببخش آقاجون!
وقتی که توی عیدمون اینیم
یا باید خاک بر سرِ ما شه
یا به خاکِ سیاه میشینیم!

یکی مارو باید خلاص کنه
تا که چشمام بیشتر وا شه
تلخه، اصلا نمی‌شه باورمون
که یه روز «آب» قاتلِ ما شه!

چشمِ ما رو نبند آقاجون
تلخه دنیا، نخند آقاجون!

زندگی رو بمیر آقاجون
یکمی سخ(ت) بگیر آقاجون!

دیگه اشکی نمونده گریه کنیم
چشم‌ها خشک، خونه تَر میشه
چند ساله که زخمِ رو تنمون
هی عفونی و بیشتر میشه

جون‌مون توی دست‌هامونه
خوابِ نحسی برام دیدی عزیز!
توی شهری که تا کمر خیسه
دسته‌‌گل‌ها به آب می‌دی عزیز!

چشمِ ما رو نبند آقاجون
تلخه دنیا، نخند آقاجون!

زندگی رو بمیر آقاجون
یکمی سخ(ت) بگیر آقاجون!





+ و خدا برای هیچ‌کاری با ما مشورت نخواهد کرد!

+ #گلستان #مازندران #لرستان #شیراز | خدایا نکنه می‌خوای واسه کل شهرامون هشتگ بزنیم؟

+دعای آرامش فقط ...

 

 

 

۰۸ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۱
کامل غلامی


وقتى که ارزشها عوض میشن
بى ارزشا جامونو مى
گیرن
دزدى رو خرها می
کنن اما
مامورها پالونو مى
گیرن!
این وضعیت قطعا خطرناکه

ماهى رو کردن توى تنگ نفت
حالا که تنگِ آب شفافه!
دیدت کماکان مختله وقتی
حرفاشون از بُن مایه شوآفه!
حرفاىِ حقِ من خطرناکه!

دنیاىِ «تنهاتر بمون دختر!»
دنیاى «ساکت شو! نخون! دختر»
دنیاى آخر از زمون دختر!
قطعا دیگه جاىِ قشنگى نیست

چشمات یه عمره تار می
بینه
رو صورتش لکاىِ ننگینه
اینم یه راهِ سود از دینه!!
وقتی که دنیایِ قشنگی نیست

حرفى واسه گفتن نمى
مونه
اینى که گفتن می
شه قانونش
اى خاک عالم تو سرِ اون که
قرضى شه حتى سفره و نونش!!
آوازتو کم کن برو دختر!

اشکاى جارى بهتره واست!
توىِ رسانه بازتابش کن!
بیدار باش اما زبونت رو
تُو این تزلزل خوب خوابش کن!
لبخندتم جم کن برو دختر!

دنیاىِ «موهاتو بکن تُو تر!»
دنیاى آدم های ترسوتر
دنیاى شوآفای پُر رو تر
قطعا دیگه جاىِ قشنگى نیست

اما تو این سنگو قشنگش کن
برگرد تُو جنگو قشنگش کن
دنیای بدرنگو قشنگش کن
حالا که دنیایِ قشنگى نیست



رایمون نوشت: صبح که خبرِ مائده هژبری (همان دخترِ رقاصِ دستگیر شده) را شنیدم توی بیمارستان بودم. اعصابم خرد شد. همانجا یک بند نوشتم. ظهر بیشتر نوشتم. شب اینچنین شد.



۶ نظر ۱۷ تیر ۹۷ ، ۲۲:۴۲
کامل غلامی


خرمشهر؟


زندگى رو مدارِ بى‌آبى ‌
خونِ‌مون توى شیشه رنگینه!
حرفِ تلخت یه عمره مخفى شد
طرحِ آزادىِ بیان اینه!
واردِ بحثِ اعتراض نشو
رو تنت ردِ درد میشینه!
شهرِ خرم هنوز مى‌جنگه
شهرِ خرم هنوز خونینه!



رایمون نوشت 1 : میدانم که شاید بیفایده باشد. همین نوشتنها را میگویم. شاید باید برخیزیم و دستانمان را بلند کنیم و برای درست کردنش یا علی بگوییم ولی بر چه اساس و قانون و روندی؟ نمیدانم. مرا ببخشید که کاری جز نوشتن ازم بر نمیآید. مرا ببخشید که آنقدر ضعیف هستم که کاری جز نوشتن ازم بر نمیآید.


رایمون نوشت 2 : عکس را از سرچ گوگل کندهام!



۵ نظر ۱۰ تیر ۹۷ ، ۱۶:۰۸
کامل غلامی


ایران - پرتغال 2


تیمى که میجنگه توو این میدون
نمره ش باید در حدِ بیس(ت) باشه
اصلن نباید گل بشه این توپ
حتى اگه پشتش کریس باشه!


ایران - پرتغال


غم هامو بردارید از دوشم
تا قدرتِ این تیم باور شه
وقتى که سوتا بر علیهِ ماست
باید که بُردا سهمِ داور شه!!


ایران - پرتغال


+ عنوان پست در ارتباط با عکس بالا و از یاسر قنبرلو

+ دو تا شعر! بالا، بداهه هایی بود که اومد و نوشتمش




۵ نظر ۰۵ تیر ۹۷ ، ۰۲:۱۲
کامل غلامی


زندگى: چرخشى پُر از گیجى
دورِ باطل شبیهِ چرخ و فلک
تا سرت گرمه توى بازى هاش
صاف میشه تنِ ما زیر الک
بالِ پروازمونو مى چینن
خوش به حالت که مى پرى لک لک!

پر زدن هم یکم هوا میخواد

روبه رومون همیشه دیواره
لطفِ معمارِ خوبِ سدسازى!
زندگى بازىِ آتارى نیست
بد بیارى شدید مى بازى
"حرف هاتو بذار تو کوزه
یا عمل کن به جاىِ لفاظى"

اینو بابابزرگ یادم داد

وِل کنش! حرف مفت خیلیه ها
مفت هاىِ - اجالتا - فاخر
مغزمون داره منفجر میشه
انقَدَر زیرِ گوشمون وِر وِر
وروراتم ببر کتابش کن
چیزیَم که زیاد هَس ناشر!

گور جدِ درختِ سبزِ حیاط!!

پشتمون پل نبوده از اول
راهمونم که بى عقب گرده
جاده مونم همیشه یک طرفه س
اونى که رفته بر نمى گرده
تلخیاشم رو دوش من باشه
دوشِ مردى که شاعرى کرده

شعر تلخه، شبیهِ آبنبات!

شاعرا وصله هاى ناجورن
شاعرى هم داره دکون میشه
حرفِ تلخِ زیادِ مفتى بود
که تهش واسمون گرون میشه
بهتره شعرمو غلاف کنم
اینجورى باب میلتون میشه!

ور وراى منم بزن به حساب!




#کامل_غلامی


۵ نظر ۱۰ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۲
کامل غلامی




عطرت دوباره خونه رو پر کرد
وقتى پلاکت سرخ و خونى شد
تیتر یکِ اخبار بم فهموند
باباى من هم آسمونى شد

برگشتى تو تابوتِ خالى که
با استخوناى تو پُر میشه
وقتى شبیخون میزنن هر شب
باید یکى مون باز زخمى شه

"از توپ و ترکش ها قوى تر باش"
حرفات برا من یادگارى شد
سهمِ من از دستاىِ مردونه ت
سهمیّه هایى که ندارى شد!

از تو چى مونده جز یه قاب عکس؟
عکسات که چن ساله رو دیوارن!
چن ساله حقت رو ادا کردن:
اسمت رو رو هر کوچه میذارن!

گفتن که این جنگ اشتباهى بود!
درهاى صلحِ دورو رو کردن
وقتى که بُردم توى بازى شون
سهمیه ى کنکورو رو کردن!!

خیلى کسا عکسا گرفتن بات
تا واسه هر کى که بخوان کَس شن!
اسمت رو بردن تو مجوزها!
 تا دزدیاشونم مقدس شن!

انگ و دروغاشون برا ما موند
جنگه هنوزم! وقتى خون میدیم
خوش بگذره با خوش خیالى تون
ما تو صفِ بنیاد جون میدیم

اونا که جونِ تو براشون رفت
با رفتنت دنیارو حظ کردن
اونا نه تنها راه کج رفتن
راه خدا رو هم عوض کردن!

پاشو که من تنهایى میجنگم
با دشمنایى که خیالى ان
باید بجنگى! پاشو فرمانده
هرچند دستاى تو خالى ان

حکم عقب گردو نده بابا
بسه برامون پر زدن بى بال
بسه برامون ژستِ آزادى
بسه برامون اسمِ استقلال

دستاى من بالاست چن ساله
دشمن منم یا اون که بد کرده؟
حالا که این جنگ اشتباهى بود
میشه بگین فرمانده برگرده؟!
 

#کامل_غلامی



۹ نظر ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۲۷
کامل غلامی



داری از عشقِ این دلِ دیوونه رد میشی
داری بلد میشی، تو داری خیلی بد میشی

 رفتی و یک عاشق شده دنیاش زندونی
 تو میدونستی که بری، تنها نمیمونی

 
از بین مون اینجا یکی هر شب غزل خونه
 اونی که بسته ساکشو هرگز نمیمونه

چشماتو بستی رو به دنیایی که روشن نیست
 تو این جهانِ گنده هیچ جایی واسه من نیست

عکساتو میذارم کنار شمعدونی هام
 تا حس کنم رفتی و حالا من چقد تنهام

 تو رفتی و اومد سراغم قرص و بیداری
 تو رفتی تا من مطمئن شم دوستش داری



#کامل_غلامی



۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۷
کامل غلامی

 

 

 

 

 

 

 

رفتی تا از دیــوونه بازی دست بـرداری

سربـرنگردوندی ببینی دوستــــم داری

راهی که میری سرده، تلخه، مثلِ کابوسه

کابوس میبینم و تـــو تا صبح بیداری ...

 

| کامل غلامی



۰۱ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۲۹
کامل غلامی