آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

«عادل دانتیسم و یا هر دزدِ دیگری»

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۵۱ ب.ظ

 

کلا ترجیح مىدادم زیاد در خصوص «ادبیات» صحبت نکنم. اینکه کى شاعر خوبىست یا کى خیلى بد مىنویسد یا اینکه کى مزخرف مىنویسد حتى. اوایل اینطور نبودم حقیقتش. مقابله مىکردم. وقتى چیزى میخواندم که به اسم شعر بیرونش داده بودند و مطابق با آموختههایم (به عنوانِ شعر) نبود، جلویش مىایستادم و از خالقش انتظار پاسخگویى داشتم. و خب خیلى وقتها هیچ پاسخى به پرسشهایم داده نمىشد و خیلى وقتها خودم بودم که لبپَر مىشدم و پرم مىسوخت. نه به این دلیل که سوادِ ادبیاتى نداشتم یا اینجور چیزها. بلکه به این خاطر که ممبرهاى کمترى نسبت به طرفِ مقابلم داشتم. بله! ممبر یا عضو که این تازگى نامش شده «مشترک». که به شکلى کاملا ساختارمند و البته خیلى عجیب؛ واقعیتها را در نطفه خفه مىکند.
خیلى بار نقد کردم. چه توى وبلاگ چه توى جلسات شعرخوانى دانشکده و چه در گروههاى تلگرامى. گفتم اینها که شما مىنویسید شعر نیستند. اینها داستانهایىست که مادر براى برادر کوچکترم مىنوشت تا به معلم انشایش تحویل بدهد. البته یکخورده اینتر بیشتر دارد. ولى خب همیشه متهم میشدم به «حسود بودن»، به «چشمِ دیدنِ پیشرفتِ بقیه را نداشتن» به «بىسواد بودن». هرچند نمىدانم شاعرى که کتابهایش توسط انتشارات کودک و نوجوان و به عنوان شعر چاپ مىشود چه حسودىاى دارد. نمىدانم چه حسودىاى دارد برگزیده شدن در جشنوارهاى که داورهایش میکروسلبریتیهایىِ متنِادبىنویسِ اینستاگرامىاند که تازگىها گندش در آمده دزدى هم مىکنند. نمى دانم چرا سواد - که یک امرِ کیفىست - را با مخاطب یا فالوئر - که یک متغیرِ کمىست - مىسنجیم. البته حالا امیدوارم سوار بر موجِ مزخرفی نشده باشم که این مدت علیهِ یکی از همان جشنواره برگزارکنندههای اینستاگرامی راه افتاده. اصلا دوست ندارم اینطور باشد؛ هرچند دوست داشتن یا نداشتنم تاثیر مثبتی بر قضاوت شدن نخواهد گذاشت. اینها حرفهایی بود که از حدود سه سال قبل توی گلویم جمع شده بود و داشت عفونی میشد. روزهایی که یکهو مطالبم از کانالهای همان سلبریتیهای ادبیاتی پاک شد و دیگر متنی ازم منتشر نشد، صرفا به این دلیل که نقد شده بودند. که مطمئنم اگر اسم یکیشان را بیاورم باز همان فالوئرها و ممبرها و مشترکها بهم هجوم میآورند و ماتحتم را نشانه میگیرند که «نه خیلی هم خوبه. تویِ بدبخت حسودی نمیتونی پیشرفتش رو ببینی. اگه نبود که 100وخوردهایK فالوئر نداشت.» غمگینم که همان فالوئرها حافظه خوبی ندارند. که یادشان میرود روز به روز و شب به شب. که آلزایمر برای فالوئری که ملاکِ واقع گراییاش عددِ روی پیج است، اصلا چیز خوبی نیست.

.

.

.

.

۹۷/۰۶/۱۳
کامل غلامی

کامل غلامی

نظرات  (۶)

اشعار سپید این روزها عجیب و غریب شدن.. اکثرا به ظاهر روشن فکرها هم به شعر سپید رو میارن. چون راحت تر میتونن چرت و پرت بگن!
پاسخ:
خاطره مینویسن اینتر میزنن :دی
و چقدر رو مخه این حرف که میگن مگه نمیبینی چقدر طرفدار و فالوئر داره و فلان -_- 
من این مشکل رو با دوستان و فامیل‌های گرامی بر سر خواننده‌ها دارم -_- یعنی قشنگ معیارشون اینه که فلان خواننده اینقدر فالوئر داره پس خوبه :| یا چون تو دو دیقه بلیط‌هاش فروش میره پس خوبه -_- 
پاسخ:
بهنام بانی :دی ^^
وضعیت شعر و شاعری تقریباً نابوده. چند وقت پیش یک رفیقی داشتم که شعرهاش رو توی کانال خودش می‌گذاشت. یک آقایی اومده بود نزدیک به بیست و دو سه تا از شعرهای ایشون رو به اسم خودش داخل یکی از انتشاراتی‌ها چاپ کرده بود. و اتفاقاً براش جشن امضاء هم گرفته بود توی نمایشگاه کتاب همین امسال. : |
دزدی در این سطح دیگه انصافاً خیلی خوبه.

پاسخ:
منم البته خیلی حماقتِ شدیدی میکنم که دارم اینهارو انتشار میدم :دی
معلوم نیست. شایدم یه کسایی دودر کرده باشن و هنوز خبر نداریم
سلام کامل جان:)
18 سالمه ولی خیلی ساله که میخونمت...از وقتی بلاگفا بودی و دلبر سیب دارد مینوشتی و با دوم شخص های جمعِ متن هات دلم ضعف میرفت...یا همین نامه هات به ریحانه یا خیلی چیزای دیگه که بغض کردم با خوندنشون یا اشک ریختم یا خندیدم...اینستا هم ندارم ولی همیجا میخونمت تا هروقت بنویسی ... امیدوارم یه روز ببینمت از نزدیک ازت تشکر کنم به خاطر این همه صداقت توی نوشته هات که با خوندنش منو به وجد میاورد...بنویس تا همیشه ...شاد و سلامت باشی:)))
پاسخ:
سلام آنا
ببین بهم ثابت شده ادبیات پیامبره. میدونی چی میگم؟ معجزه بلده.
مرسی که بهم یادآوریش کردی
باز بهنام بانی قابل تحمل‌تره :/ میشه حداقل وقتی تو ماشین میخوای قر بدی گوش بدی :دی ولی واقعا اون حمید هیراد و ماکان‌بند و... خیلی رو مخن -_- 
پاسخ:
از نظر من همه یک کیشن. البته اینکه من بلد نیستم قر بدم هم دخیله توی این موضوع :دی
من  وقتی تمام کانال های شعر و متن های کوتاه خودمانیو این چرندیاتمو پاک کردم که کتاب قهوه سرد نویسنده رو خوندم تحت فریب همین کانالها
و اف بر روزبه معین که تمام تکه های خوب کتابش متن تلگرامی بود و بقیه کتاب تلفیقی از من گنجشک نیستم مستور و ورونیکا تصمیم میگیر بمیرد پائولو
هنوز خودمو لعنت میکنم بابت خوندن اون دویست سیصد صفحه.
آنا راست میگه وبلاگتون رو از زمانهای دبیرستان میخوندیم! و دروغ چرا بخاطر هم فامیلی با کیارش غلامی دنبالتون کردم اولش:) که اون هم سالهاست تسلیم شده و نمینویسه:)
پاسخ:
حالا اونقدم نمیخواد  اعصابتو واسش خُرد کنی. ارزشش رو نداره :دی
و من خیلی خوشحالم
آره کیارش. خیلی کم شده توی مجازی. ایشالا که حال و اوضاش خوبه