آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلقک» ثبت شده است


از خنده های زورکی در نقش یک دلقک

تا ریزش اشکم به روی کاغذ کاربُن

از خوردن سیلی به دست یک دبستانی

تا قتل یک افسر درون باجه ی تلفن

 

از بوف کوری که به دنبال هدایت رفت

هرگز هدایت هم نشد، گم کرد راهش را

تا آسمانی که پُر از سم شد ولی بارید

بارید و بارید و به یغما برد ماهش را

 

از قصه هایی که همیشه از تو می گفتند

تا غصه هایی که تو بر دنیام پاشیدی

از عکس لختت داخل گوشی بی رمزش

- و قطع شد تلفن دوباره تا مرا دیدی -

 

از حس گنگ و لال بعد از هر خودارضایی

تا ضجه های دختری در ایستگاه شهر

از خوردن حق دو ورزشکار ایرانی

تا کُشتن تختی درون باشگاه شهر

 

از تلخی آن روزهایی که زنم بودی

تا طعم تند فلفل قرمز به دندانم

از حبس تعلیقی میان تار گیسوهات

تا آخر دنیا درون میل زندانم

 

کوتاه کردم گیسوانت را و خندیدی

خندیدی و کل جهانم خودکشی کردند

از "دوستت دارم" به ریش من که می بستی

تا نامه هایی که برایت پُست می‌کردند

 

عطر تنش را لای موهای تو گم کردم

با سیم تلفن چند باری خودکشی کردی

اشکم تمام رازهایم را نشان میداد

من عاشق تو بودم و تو عاشقش بودی!

 

از رد شدن های پیاپی پشت کنکورت

تا چشمک نازی که به آن مرد میدادی

از اخم قاضی تا گنه کاری که من بودم

مُهر طلاقت خشک شد، حالا تو آزادی

 

از ریزش بهمن و سونامی چشمانت

تا دفن قلبی که تماما موزه ی درد است

گوشت بدهکار اراجیف لب من نیست

نامردم و نامردی و آن توله سگ مرد است!

 

از سوت ممتد قطار انزلی تا کیش

در فکر تو بستم چمدان را شدم راهی

از آگهی با یک نوار مشکی پر رنگ

تا عکس یک مجرم به روی میز آگاهی

 

از لکه های خون میان ریل راه آهن

تا حس یک قاتل که در چشمان من میدید

کُشتم تو را تا قاتل قلبم خودم باشم

و ضجه های دختری در شهر می پیچید


| کامل غلامی


۱ نظر ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۶:۱۴
کامل غلامی

 

 
















بباف گیسوانت را

من

به یادت

خیال ها میبافم

 |کامل غلامی

 

 

تصویر از اینستاگرام شیوا خادمی




 






۰۵ دی ۹۳ ، ۱۸:۳۸
کامل غلامی
۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۷:۱۶
کامل غلامی