اینجا؛ پادگان
حقیقتش را بخواهید با اصلِ قضیه خیلی مشکل ندارم. اینکه پادگانها را هنوز تعطیل نکردهاند و به هیچجاشان نیست وضعیت سربازها. چون واضحن میبینم که توی این مملکت هیچچی سرِ جایش نیست؛ در بطن نظام هم نباید هیچچی سرِ جایش باشد. این موضوع باعث میشود انتظارِ رفتاری منطقی را نداشته باشم. چیزی که بیشتر باهاش مشکل دارم، رفتارهای افراطی، از روی نادانی و جوگیرانهی مسؤولانِ اینجاست. اینجا یعنی پادگان. تصمیمهای مسخرهای برای حل بحرانِ بیماری در پادگان گرفتهاند و دلسوزیِ بچگانهیِ واضحی اتخاذ کردهاند که استخوانش از کتف بیرون زده! با وایتکس میخواهند دستهای سربازها را ضدعفونی کنند. سربازهای غیربومی را ممنوعالخروج کردهاند که نروند توی شهر و بیماری را نیاورند اینجا! (گفته بودم که؟ اینجا یعنی پادگان.) ساعت ۷صبح، وقتی همهمان خوابیم، (بچههای پستی چون شب پست میدهند، صبح را عمومن تا ظهر میخوابند) محلول ضدعفونی کننده (همان وایتکس در واقع) میآورند توی آسایشگاه تا اینجا را [به قول خودشان] ضدعفونی کنند و بویاییمان را به افلاک دهند. یک دستگاه مسخرهی دماسنج آوردهاند و صبح به صبح همهی سربازها را چک میکنند تا تب نداشته باشند. اسمش را هم گذاشتهاند کروناسنج! غافل از اینکه اگر کسی یک سرماخوردگی ساده هم داشته باشد ممکن است تب کند، یا حتی آنفولانزا یا هر بیماری دیگری جز کرونا! تدابیرِ توخالی و شوآفگونهی زیادی اینجا (یعنی پادگان) برقرار است و بیش از اینکه نگرانِ خودِ بیماری باشیم، حرصمان از این رفتارها در میآید. رفتارهایی که عمومن برای عکسِ آخرِ مجلس انجام میشود. و خب توی عکس هیچکس نمیفهمد آن مایع، وایتکس است! عکس؛ بو ندارد و دستهای سربازان را پوستپوست نمیکند. آری. اینجا؛ پادگان