آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

تاکی کاردی

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۰۸ ق.ظ


سر صبحه. از خواب بیدار میشى. هنوز دست و صورتت رو نشستى و صبحونه نخوردى که موبایلت رو از کنارِ تختت برمیدارى. نتت رو روشن مى کنى و میرى تلگرام ببینى کى چه پیامى داده. جوابِ اون رفیقت که ساعت ٢و خورده اى شب یادآورى کرده فردا صبح بهش زنگ بزنى و بیدارش کنى رو نمیدى. میرى توى گروه کلاسى دانشکده تا ببینى مباحث امتحان فردا چیه؟ همینجور که منتظرى یکى بهت فصل هاى امتحان رو بگه میبینى کانال ایسنا اطلاعیه زده "زلزله ى ٤ ریشترى کرمان را لرزاند"
به زور خودت رو از روى تخت مى کشى بیرون و درحالیکه دارى نت گوشى رو خاموش مى کنى میرى سمت دستشویى. بنظر میاد امن ترین جاى جهان اونجاست. همه ى فکر و ذکر و آرزوها و امیدهاتو خالى میکنى توى کاسه توالت و میاى بیرون. میشینى چاى میخورى و سعى میکنى جزوه ى لامصبِ "مراقبت هاى پس از بیهوشى" رو تموم کنى. ما که مدهوشیم توى این انزوا. دیگه چه مراقبتى پس از این مدهوشى! خودت رو میزنى به اون راه. مى بینى چیزى عایدت نشده. میزنى به این راه. بازم چیزى عایدت نمیشه. همینجور که دارى این راه و اون راه میزنى، ایسنا احتمالِ یه زلزله ى ٧ ریشترى توى شمال تهران رو اعلام میکنه. با حرص و ولع تک تک جمله هاى جزوه رو جورى میخونى که دندونات از شدت عصبانیت روى هم ساییده میشن. ضربان قلبت میره بالا (جزوه میگه نام علمى این اتفاق تاکى کاردیه) با استناد به همین جزوه هات یه "ایندرال" میندازى بالا و بالاى جزوه با خودکارِ قرمز مى نویسى "ما که قراره پروانه شیم، بذار دنیا تا میخواد پیله کنه"

شروع میکنى به درس خوندن. ضربان قلبت برگشته به حالت نرمال ولى توى مغزت همه چیز در حالِ لرزشه ...





۹۶/۱۰/۰۵
کامل غلامی

نظرات  (۱)

خودمونیماااا واقعنی لایق اون همه جایزه و اینها هستین:) 
هشتگ بلاگران خوش قلم
پاسخ:
ما مخلصیم (: