آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

360.

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۴۲ ب.ظ

رفتم ساعت فروشی، یه جفت ساعت رو انتخاب کردم ... ساعت مردونه اش رو در آوردم و از فروشنده پرسیدم: "آقا این چند؟" فروشنده برگشت و گفت: "اونا جفتی ان، تکی قیمتی ندارن" ساعت رو گذاشتم سر جاش و از مغازه اومدم بیرون ... کلاهم رو گذاشتم رو سرم، دستامو کردم تو جیبم و به قیمتِ با هم بودنمون تو اون روزا فکر کردم

۹۳/۱۰/۱۰
کامل غلامی