آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

202.

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۲۳ ق.ظ
دیروز رفته بودم آرایشگاه. روی صندلی نشسته بودم تا نوبتم بشه. دیدم چند تا روزنامه و مجله برای 4 - 5 ماه پیش! روی میز گذاشته اند تا ملت قبل از کات کردن موهاشون بخونند و بیکار نباشند. یکی از روزنامه ها رو برداشتم که بخونم ... صفحه ی اول چیز خاصی نداشت. وقتی وارد صفحه دوم شدم دیدم یک نفر با خودکار مشکی روزنامه رو تبدیل به دفترچه خاطرات کرده ... شماره اش رو گذاشته بود ... به چند مدل مختلف و به فارسی و انگلیسی اسمش رو نوشته بود و ... یه جمله هم نوشته بود که نهایت غم و غصه اش رو نشون میداد و من وقتی خوندم لبخند تلخی روی صورتم نمایان شد : " تولدم گناه بود ."
۹۳/۰۵/۲۶
کامل غلامی