آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

لایِ کتاب‌های افست

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۳ ب.ظ

بگو «نه». بگو «ازت متنفرم». بگو «حالم رو بهم می‌زنی». هر چه می‌خواهی ردیف کن پشت سر هم. بگذار طاقتم طاق شود. گوش‌هایم داغ شوند از عصبانیت و فروخردگی. بگذار خودم را مچاله کنم لایِ سنگفرش‌های خیسِ شهر. بگذار تا بویِ اشک‌هایم را این بار لایِ برگه‌های کتاب‌های افستم استشمام کنم که این روزها خوش‌بوترین عطرهایند برایم. بگو «تو احمقی». بگو «تو هیچی نمی‌فهمی». بگو «تو عرضه‌ی هیچ کاری رو نداری» تا بدانم مستحق خیلی غم‌ها بوده‌ام. مستحق خیلی ظلم‌ها بوده‌ام. تا صدای راننده تاکسیِ مسیرِ دانشکده هی روی اعصابم نرود که که از عالم و آدم شاکی‌ست. تا بدانم این شکایت‌ها دلیل دارد. شاید بلد باشم عذرخواهی کنم. بگو «تو که غمت کمه همیشه» تا وقتی قرار است برای بار هزارم چایِ دکه‌ایِ تنهایی بخورم، اصلا به فکرت نباشم و اصلا سراغت را نگیرم و اصلا صفحه چت‌هایمان را هی هر روز نگاه نکنم و اصلا به هر چیزی که اسمش را می‌گذارند «دوست داشتن» عق بزنم و بعد بفهمم که نه، من آدم این کارها نیستم. بگذار برای اولین بار بیایم و جلویت بایستم و با صدای بلند توی صورتت داد بزنم که چرا آمدن را پیچیده کرده‌ای و ماندن را پیچیده‌تر؟ که حالم به هم بخورد از پیچ‌های جاده چالوس و خرمالوهای بدمزه‌ی گسی که این روزها دیگر هرجایی پیدا نمی‌شوند و دلم برای بی‌مزگی‌شان نیز تنگ شده. بگو «دنیای ما با هم فرق داره» تا به گند بکشم دنیایم را تا دیگر حتی دیده هم نشود که اینور چه خبر است. من همیشه در به گند کشیدن چیزها موفق‌تر بوده‌ام. این دفعه بگذار با خیالی راحت لایِ کتاب‌های افستم بخوابم و اشک بریزم و سعی کنم به هیچکس - حتی تو - فکر نکنم.






عکاس را نمی دانم.

۹۷/۰۹/۱۱
کامل غلامی

کامل غلامی

نظرات  (۲)

چه متن پراز غضب عاشقانه جذابی(:!
پاسخ:
ارادت داریم
۱۱ آذر ۹۷ ، ۲۲:۵۵ آسـوکـآ آآ
نمیشه بهش فکر نکرد...
میتونم بهتون یقین بدم که حتی تو ساده ترین اتفاق ها هم اونو میبینید...
پاسخ:
منم بهتون یقین می دم که میبینم