آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

434.

چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ب.ظ

سیزده سالِ پیش، توی همچین روزی .. یه گـُـل گرفتم دستم و واسه اولین بار به عنوان دانش آموز رفتم مدرسه . مدرسه چندان واسم ناآشنا نبود .. چندسالی باهاش زندگی کرده بودم. مادرم شده بود معلم .. پدرم مدیر .. الآن که بیست و یه سالمه .. صبح تا ساعت ده خواب بودم .. مادرم تنهایی رفت مدرسه و بدون هیچ گلی برگشت ...


۹۴/۰۷/۰۱
کامل غلامی

نظرات  (۵)

خواستیم خدمت رسیده باشیم و باز تبریک گفته باشیم مقدمتان به بلاگ را :)
پاسخ:
قربانِ شما رفیق .. :)
قالب آقای رایمون بلاگفا قشنگ تر بود
پاسخ:
صد در صد که آره
همینم پدرم دروامد :))
مگه 31 شهریور نرفتی؟؟
پاسخ:
همون حدودا بود :))
OAOCFK htkftpqnrixi, [url=http://byqopainmyhw.com/]byqopainmyhw[/url], [link=http://auhmrcjbjfpf.com/]auhmrcjbjfpf[/link], http://opvoanesegnr.com/
dGmPT5 tiahhskkavux, [url=http://enfaphgepscm.com/]enfaphgepscm[/url], [link=http://wfwwhhsrnqjr.com/]wfwwhhsrnqjr[/link], http://lekhndzktrhh.com/