از مجموعه: «نامه به ریحانهاى که هرگز عاشقم نشد» | نامه سوم
طراح: علیرضا مواساتی
دو عکس بالا از عکس های بازیِ ایران - اسپانیا هستن. عشق و دوستی. چیزی که شاید فوتبال خیلی بهتر بتونه مارو بهش برسونه
این یکی از بازیکنایِ استرالیاست. که بعد از باخت توی یکی از بازی ها توسط فرزنداشس دلجویی میشه ^^
این «امباپه» ست. کسیکه توى یکی از بازی های جام بهترین بازیکن زمین شد. ٢ تا گل زد و یه پنالتى گرفت. به دیوار اتاقش دقت کنین. به رویاهاش. به لبخندش. کم نیستن از این علیرضا بیرانوندها. ما چرا جزءشون نباشیم؟
آپدیت جدید اینستاگرام دوباره شده نقل محافل ادبى و نیمهادبى و گاها بىادبى! جان به جانمان کنند از تَرَک سقف خانهمان هم سوژه میسازیم برای گذرانِ این روزهاى بدمصب. البته اگر بخواهیم دقیق شویم روى موضوع میتوانیم حق بدهیم به خودمان که اینها را میکنیم تا یک نموره سوزشش کمتر شود. میدانید که؟
Ask me a question بازىِ جدیدى بود که شروع شد. بد و خیلى تهاجمى هم شروع شد خداوکیلى. موافق و مخالف هم زیاد داشت. برای اعلام موضع صریحِ خود نسبت به این مسئله (از دفتر ترامپ زنگ زدند و گفتند «سریع موضعات را مشخص کن» آخر!) باید به چند نکته اشاره کنم.
یک. اینستاگرام اپلیکشن است! میدانم که این را همه میدانند. ادامه دارد. اینستاگرام اپلیکیشنیست که هدف اصلیاش سرگرمى و تفریح بوده است. و خب اینکه یکسرى از افراد فعالیتهاى فرهنگى و تجارى هم داخلش انجام میدهند و پولهاى خفنی هم به جیب میزنند، باز تغییرى در اینکه این اپلیکیشن یک اپلیکشنِ سرگرمکننده است ایجاد نمیکند. کاربرد اصلى اینستاگرام عکس گرفتن توى مهمانى و موقع شام و نهار و توى جنگل و دریا و ... ست. اینستاگرام روایت کنندهی زندگى افراد در فعالیت هاییست که انجام میدهند. بنابرین ایراد گرفتن از کسانیکه عکسهاى به اصطلاح لاکچرى میگذارند، عملا زیر سوال بردنِ هدف و مسیر اصلى این برنامه است.
دو. هر آپدیت جدیدى نیاز به امتحان و آزمایش توسط همه کاربران
ندارد. به فرض مثال اینکه شما موقع کتاب خواندنت اول گیلاس بخورى یا زردآلو
واقعا آنقدر مهم نیست که برایش از قابلیت نظرخواهى استفاده میکنى! درست نمیگویم؟ و همینطور قابلیت Ask me a question همین شرایط را دارد.
این قابلیت مسلما براى کسانى طراحى شده که تعداد زیادى دنبال کنندهی «موجه» دارند و داراى هنرى خاص هستند که دنبال کنندههایشان به خاطر محدودیتهاى دایرکت شاید نتوانستند به شکلى صحیح جواب سوالهایشان را بگیرند. یا کسانیکه نیاز هست ازشان سوال بشود و جوابهایشان بتواند برای طیف خاصی مفید باشد (برخى از چهرهها اصلا دایرکتهاشان را چک نمیکنند و .. ) و خب یقیقنا اینکه «سلام خوبى؟!» بعنوان سوال مطرح بشود و شما بیایى و پاسخ بدهى «قربونت برم عزیزم»و 87 تا استوری اینچنینی بگذاری هیچ دردى را از هیچ کسى دوا نمیکند. خداوکیلی هر جور که حساب کردم و هر چقدر که فکر کردم دیدم هیچ دردی را رفع نمیکند. اسهال ساده را هم حتی! هر چند طبق بند اول قرار نیست حتما ما بحث فاخرى را مطرح کنیم و از آن نتیجه بگیریم. ولى خب آخر «سلام خوبى؟!» و «قربونت برم عزیزم» یکجوری یک طوریست.
سه. اما کسانى هم هستند که در جواب منتقدانى که به فراگیرى آپدیت خاصى معترضاند، جملهى «خب پیج شخصىِ خودمه. دوس ندارى فالو نکن» را میکوبند پیشانیِ طرف و اگر یک کم بىاعصاب باشند استوری میکنند و آیدى ات را میگذارند که «بلاک اند ریپورت بشه دوست جونیا» و آن بنده خدا را به افلاک میدهند! باید اذعان کرد که دقیقا به همان حق و شرطى که من مختارم در اکانت شخصى خودم، ١٧٨ استورى پشت هم بگذارم و به سوالات مسخرهی فالوورهایم جواب بدهم، شخص منتقد هم حق دارد از این روندِ (از دید خودش) نادرست
انتقاد کند و استوری بگذارد. ینى دقیقا همانقدر که من حق دارم، منقد هم حق
دارد. و خدا دوست ندارد کسانى را که ناحقى مىکنند حقیقتا.
چهار. در جواب عزیزانى که عنوان میکنند «اگه قرار نیست من ازشون استفاده کنم پس چرا گذاشتنش؟» به پاسخ آن مسؤول عزیزمان اکتفا مىکنم که فرمودند «اگه مردم ندارند که بخورند پس چرا چاق هستند؟!»
و من الله توفیق
وقتى دیدمش یادم رفت ذوق نکنم. یادم رفت متین و موقر بایستم و بچهبازى در نیاورم. یادم رفت ریز ریز نخندم. وقتى توى صفحهى اینستاگرامش بودم یادم رفت نپرسم چرا پروفایلش را عکسِ کاترین هپبورن گذاشته. یادم رفت کنجکاوی نکنم. هنگامی که توى کتاب فروشىِ کوچک کنارِ دانشگاه دیدمش، که داشت براى خودش کتاب مىخرید، فراموش کردم که نگذارم این کار را بکند! یک جایی خوانده بودم کسانى که کتاب مىخوانند تنهایند و یا دوست دارند تنها باشند و من نمىخواستم او تنها بماند یا دوست داشته باشد که تنها بماند. ولى یادم رفت نگذارم کتاب بخرد. خیلی چیزها، تویِ بد موقعیتی از یادم میرود. به گمانم این از یاد رفتنها ارثیست. بابابزرگم آلزایمر داشت. آلزایمر داشت ولى از سرطان ریه مُرد! یادش نمىماند نخ قبلىِ سیگارش را کِى کشیده. هى مىکشید. هى مىکشید. و توى همین کشیدنها بود که سرطان ریه گرفت. من هم مثلِ او آدم فراموشکارى بودم و اطمینان دارم از این فراموشى بارها ضربه خواهم خورد. از این فراموشى نمىمیرم! ولی یادم میرود که نبینمش. یادم میرود که به او فکر نکنم. چیزی شبیه یک سرطان از جنسِ فراموشی. و این هزار، بار از مُردن دردناکتر است.
رایمون نوشت: عکاس فوقالعاده را نمیشناسم.
«ملی و راههای نرفتهاش» نه فیلمِ خوبی بود و نه فیلم بدی. فیلم تلخی بود. اما کمی واقعیتر میتوانست باشد. سیاهنمایی نداشت. ولی اشتباهنمایی چرا! البته با دیدی زنانه و زن محور. علت اینکه گفتم کمی واقعیتر میتوانست باشد این بود که مرد در این فیلم، در فجیعترین حالت ممکن تصویر میشود. نامرد، نفهم، خشن و بیاعتنا. تهمینه میلانی در تلاش است تا رنجها و مشقتهای زنان را تصویر کند ولی غافل است از اینکه در مقابل مردان را آنگونه که نیستند (یا به عبارت درست تر، آنگونه که «همهشان» نیستند) میبیند و این را تعمیم میدهد. شوهر ملی، برادر بزرگ ملی، پدر ملی، پدرِ شوهر ملی. همه این ها جزء کسانیاند که با زن همان رفتاری را دارن که 100 سال پیش میشد. این حجم از مردانی اینچنین توی کت هیچکس نمیرود و خب شاید علت این استفاده، نشان دادنِ عمق فاجعه باشد. دختری که از فضای خفقان آلودِ خانه به بهانه ازدواج فرار میکند و وارد خانهی دیگری میشود که خفقان و استبداد شدیدتری توی هوایش در جریان است. کتکها و محدودیتهای عجیب و غریب و بیدلیلی که متحمل میشود و تهش، خودکشی میکند.
دیالوگ: چون سیبیل ندارم باید همهش کتک بخورم و فحش بشنوم؟
تا حالا هفت نفر هفت تا هفتتیر بالا سرت گرفتن؟ هفت نفر با هفت تا هفتتیر جلومون واستادن. رو به رومون واستادن. تکون بخوریم هفت تا هفتتیر خالى میشه رومون. مىدونى چى میگیم؟ امروز که تنها بودیم از همون اولِ صب با پوستِ تنمون لمس کردیمشون. بدمصبا سلول به سلول تنمون رو وارد معرکه کرده بودن که برقصیم به سازشون. هی بهشون میگفتیم بابا رقصیدن جرمه توی این مملکت. میگیرن چوب توی آستینمون میکنن. ما هنوز کلی آرزو داریم. زن نگرفتیم هنوز. دخترمون هنوز به دنیا نیومده «بابا بابا» کنه واسمون. میفهمین اصلن چی میگین؟ بیاین و از ما دس بکشین بذارین توی همین تنهاییمون بسوزیم. اصلا خودمون میدونیم چهجوری طی کنیم این تنهایی رو. سریال دانلود میکنیم میبینیم. خرج نتمون بالا هم بره بهتره از اینکه کلیپامون پخش شه توی فضاهای مجازی بشیم مضحکه عام و خاص. میدونین چیه؟ آخه دخترم نیستیم که بیان و برامون گلو جر بدن و واسمون پیج فیک بزنن و هشتگ راه بندازن. به هیچیشون نیست که اصلن چه وضعیتی میشیم. حتی شاید فعالای حقوق زنان بیان و علیهمون طومار بنویسن به ولله. که چرا اومدی و کارِ تخصصیِ زنارو به سخره گرفتی و فیلان و بیسار. بابا میدونیم داریم چرت و پرت میگیم، ولی باور کنین وضعمون از این چرتوپرتتره این روزا. بدیش هم اینه به همه چیش داریم عادت میکنیم. دماغمونو بگیرن، بیخیالِ نفس کشیدن میشیم و آبشش در میاریم. آبو که ازمون بگیرن کلا بیخیال اکسیژنش میشیم. میشیم مثِ این تک سلولیا که بدون اکسیژن نفس میکشیدن. اینجور تجربهها رو داشتیم که میگیمها. ما حرف چرتوپرتِ الکی ول نمیکنیم طرفِ کسی. مستدل و مستند حرف میزنیم. باور نداری؟ برو 30 سال قبلمونو ببین. اونوقته که باور میکنی. توی این فکریم که یه پولی بدیم دست اون هفت نفر تا زودتر بزنن و ناکارمون کنن. دیگه نمیکشیم. درسته «ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود» ولی خیلی وقته کپنمون تموم شده. یکی هی توی گوشمون فریاد میزنه «باید ببازی! باید ببازی!» باید بریم، باید بریم تا یکی دیگه بیاد جامون. سرمربی! لطفا تعویض!
رایمون نوشت: عکس مربوطه به فیلم «ساخت ایران». فیلم جالبیه. از دیدنش پشیمون نمیشین. جمله اول هم دیالوگ «فرهاد» توی این فیلمه. امروز 8 قسمتش رو دیدم! شاید خیلی وحشیانه به نظر بیاد ولی اینجا ایرانه. هر چیزی میتونه در شرف وقوع باشه. میدونی که؟
بهش گفتیم دیروز روز جهانى بوسه بودها. توى پارک نشسته بودیم که اینو بهش گفتیم. وحشیانه نگاهمون کرد که «خب که چى؟» گفتیم «خب هیچی. ینی هیچیِ هیچی هم نهها. ولی در کل خواستیم اطلاع داده باشیم.» خندید. وقتی خندید انگار ریش ریش شد تمومِ دلمون. یه جورِ حال خوب کنی قلبمون به درد اومد. بهش گفتیم «میدونیم الان شرایط مهیا نیست و چش زیاده واسه دیدن. ولی خب چه کنیم که دلمون مثِ پوستِ پیاز نازکه و تاب نمیاره یسری موضوعارو. میذاریم توى لیست بدهکاریاتون که بعدا تسویه کنین باهامون.» خندید. جوری خندید که کلا یادمون رفت هر چى طلب داشتیم و هر چى بدهى داشته. ولى خب هر کی ندونه خودمون که میدونیم چقد بدهکارشیم. چقد هوادارشیم. چقد خیلی تباهیم در مقابلش.
رایمون نوشت: عکاس فوق العاده ی این عکس رو توی اینستاگرام پیدا کرده بودم ولی متاسفانه اسم و آدرسش رو فراموش کردم الان. اگه آدرسی ازش دارین مرسی که میدین.