آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۷ مطلب با موضوع «مناسبتی!» ثبت شده است

امروز روزِ رشت بود. رشت رو به چند دلیل دوست دارم. مهم‌ترین اتفاق‌های مهم‌ترین دوران زندگی‌م (یعنی دوران دانشجویی) توی این شهر برام رخ داد. آشنایی با آدم‌های مهمی که هنوز هم آدم‌های مهم زندگی‌م‌اند تو کافه‌های این شهر اتفاق افتاد. عشق، نفرت، خنده، اشک و حس‌های متنوع و متناقضی رو توی این شهر تجربه کردم. و گمان کنم هیچ شهری توی ایران نتونه جاش رو بگیره. هیچ شهری نیست که بوی کباب و ماهی و بارون و دریا و هزار عطر دیگه رو یجا داشته باشه. چنین شهری کم پیدا میشه. شهری که یه گروهِ یونیفرمِ نظامی‌پوش با مردم؛ یارِ دبستانیِ من بخونن و دست بزنن کم پیدا میشه توی این مملکت.

 

این ویدئو رو ببنید.

 

 

 

۷ نظر ۱۳ دی ۹۸ ، ۰۰:۳۱
کامل غلامی

 

 

می‌خواستم از معلم‌ها بگم. بعد دیدم خب اینهمه ازشون گفتن و هی پلاکارد بالا گرفتن از حقوقِ نداشته‌شون و انگیزه‌ی پرپر شده‌شون و صدای خفه‌شده‌شون. تهش هم هیچی به هیچی. ینی یه درجه هم زاویه‌ی مسخره‌ی نامساعدِ وضعشون اصلاح نشد که نشد. حالا هی بیان سنوات و بیمه طلایی و کوفت و زهرِ مار ببندن به نافِ معلم‌ها. درست میشه مگه؟
می‌دونم! می‌دونم که اولین نکته‌ای که میشه در خصوص یه معلم توی این مملکت گفت [احتمالا] اینه که حقیقتن اونی نیستن که باید باشن. اومدن که یسری سر فصل بگن و برن‌. نه درس زندگی بلدن که یاد بدن و نه دلسوزیِ شدید و قابل لمسی دارن که بخوان در قبال دانش‌آموزاشون داشته باشن. سیاه‌نمایی نیست‌ها. اینو منی دارم می‌گم که بابام معلمه. مامانم معلم. دوتا از خاله‌هام. یکی از شوهرخاله‌هام. یکی از عمه‌هام. دوسه تا از شوهرعمه‌هام. یکی از دخترعموهام و چندتایی که گمونم آمارشون دستم نیست الان. نصف فامیل معلمن ولی واقعیتی که هست اینه که تلخ شده این حرفه. سخت شده. در مورد حقوق و مسائل مالیش صحبتی نمی‌کنم چون واضحن مشخصه وضع. اما سطح ارزش‌گذاریِ اجتماعیِ معلم‌ها توی این مدت هم شدیدن افت کرده. وقتی که دانش‌آموز روی معلم دست بلند می‌کنه و حتی معلم نمی‌تونه از روی دلسوزی سرِ دانش‌آموزش داد بزنه، تبدیل میشیم به ملتی که مدرسه‌های غیرانتفاعی‌ش شلوغ‌تر از دولتی‌هایِ عادی‌ان. اونایی هم که توی عادیه موندن پولِ غیرانتفاعی‌عه رو نداشتن، وگرنه تاحالا بارو بسته بودن. بحث کنکور و کتابای کمک‌آموزشی و کلاس‌های فوق‌العاده‌ی میلیونی و روزی ۱۰ ساعت درس خوندن و این مسخره‌های هر سال بیشتر شونده هم صحبتیه که مجال شدیدن زیادی می‌خواد واسه نطق.
تهش نتیجه‌ی خاصی نمی‌خوام بگیرم از این حرفا. که حتی اگه نتیجه هم بگیرم توی عمل تغییرِ محسوسی نخواهیم دید. همونجور که توی این ۲۰وچند سالی که عمر گرفتم تغییری ندیدم توی وضع مامان و بابا.
تنهای چیزی که می‌دونم اینه که، مملکتی که توش معلم به فکرِ شیفتِ اضافه و کار کردن با ماشین و مشاور املاک و باغ و مزرعه‌ست، نمی‌تونه به جایی برسه. نمی‌تونه دانش‌آموزِ خلاق پرورش بده. نمی‌تونه جاش وسطِ بهشت باشه!
 
 
 
۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۰۱
کامل غلامی

می‌توانیم شبیه مصدق باشیم و می‌توانیم شبیه‌ش نباشیم! که هر سال در سالروز ملی شدن صنعت نفت به آن انگ غرب‌زده و سیاست‌زده و محافظه‌کار زده می‌شود ولی پشت‌بندش خاوری‌ها و فروغی‌ها سربرمی‌آورند. من تصمیم‌م را گرفته ام. می‌خواهم شبیه مصدق باشم.


پ.ن۱: تصویر کارت ویزیت دکتر مصدق است
پ.ن۲: روز مرد مبارک

۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۰۸
کامل غلامی

از «آی لاو یو امام رضا» تا «من روانی حسینم»؛ نقدی بر نوحهخوانیِ مداحان

روی سکویی که با پارچه­های سرتاپا سیاه پوشیده شده، ایستاده است. لباسی کاملا مشکی به تن دارد. حرکات پرجنب و جوشش در نورِ کم و فضای غم­انگیزِ هیئت گم شده. شالی به دور گردنش انداخته و درحالی­که زاویه دوربین پرده­ی «محب الحسین» را نشانه ­گرفته ­است از بلندگوها صدای «دلم با تو هماهنگه / بی عشقِ تو کارم لنگه»! پخش می­شود. این کنسرت را زیر صدایِ عجیبِ «سین سین سین سین» همراهی می­کند ...

 

فالش نخوان مداح!

«سلامِ من به تو یارِ قدیمی! منم همون هوادارِ قدیمی!» ترانه­ای که خیلی ناگهانی به گوشم خورد. در شرایطی که اصلا انتظارش را نداشتم. این ترانه توی کازینو پخش نمی­شد. این ترانه توسط خانمِ خواننده­ی به اصطلاح لس­آنجلسی توی مجلسِ رقص خوانده نمی­شد.­ حتی این ترانه را شبکه­های ماهواره­ای نیز پخش نمی­کردند. این ترانه در مراسمِ سوگواریِ امام حسین و توسط مداحِ معروفِ عاشقِ محرم خوانده می­شد.

اگر «مداحی لس­آنجلسی» را توی گوگل سرچ کنیم با صفحه­های گوناگونی مواجه می­شویم. به گزارش خبرآنلاین این سبک جدید موسیقایی در نوحه‌ها با ورود سبک شور به مداحی‌ها باب شد و نه تنها فروکش نکرد و جلویش گرفته نشد، بلکه پس از استقبال شدید جوانان در هیئت­ها و بلند­گوی ماشین­هاشان توسط مداحان دیگر نیز مورد استفاده و بهره­برداری قرار گرفت. سیدمحمدجواد ذاکر مخترع! این سبک نوحه‌خوانی بود که با وجودِ مخالفت برخی از روحانیون و شخصیت‌های مذهبی این مسیر را ادامه داد تا راه به سمتی رود که در ادامه بدان می­پردازیم. ذاکر نخستین مداحی بود که واژه «سگ» را در مداحی‌هایش وارد کرد؛ همان­جا که می­خواند: «منم سگ کوی حسین / دیوانه روی حسین / کشته مرا کشته مرا / تیغ دو ابروی حسین ... »

 اگر بخواهیم نمونه­هایی از این اشعار نامناسب و گاهی مبتذل را عنوان کنیم به مطالبی بر می­خوریم که واضحا تعجب برانگیزند. ملودی یا الفاظی که شورانگیزند ولی در بسیاری موارد مبتذل بیان می­شوند، صرفا برای جلب مخاطب. گذشته از سیاسی شدن برخی از نوحه‌ها و حتی توهین به برخی شخصیت‌های سیاسی از منابر روضه‌خوانی، محتوای اشعار نوحه‌ها نیز به اشعار و آثار مصرفی و کوچه بازاری بدل شده­اند. استفاده و یا بهتر بگوییم سوء استفاده از یک جریانِ معروف یا محبوب در جامعه و مورد استفاده قرار دادنِ آن و یا جلب توجه از طریق تکه­کلام­های موجود در سریال­ها و موسیقی­های پاپ و راک به سنتی جدید در محافل عزاداری تبدیل شده­است. سنتی که ظاهرا هدفی برایِ انتقال درستِ نهضت عاشورا ندارند و اصلا قیامِ حسین (ع) را نمی­شناسند. به سه مورد از نمونههایِ سخیف این مداحیها توجه کنید:

-         ورود به جنت ممنوع / اینجی کلش واس ماس! (استفاده از تکه کلام جواد رضویان در سریال در حاشیه)

-         نوارِ مغز سرم در محضر دکترا خط­خطی و قاطی بود / طبیب توی مطب متحیر صدا زد این چه نوار مغزی بود  

-          (انگلیسی) آی لاو ­یو امام رضا یا مولا ­/­ وری کورنر آو مای هارت سیز یا امام رضا / مای لاو مای مستر سیز یا امام رضا

مجبور نیستید مداح باشید. بروید خواننده پاپ بشوید!

ابدا هدف تصدیق یا ردِ خوانندگانِ (به اصطلاح) لس­آنجلسی نیست. هر انسانی علایق و عقایدِ شخصی خاص خودش را دارد و نمی­توان گفت که داشتنِ فلان مسئولیت و یا مقامِ خاص باید مانع بروز برخی علایق باشد. برای مثال­، غلامرضا کویتی‌پور، در مصاحبه با افکار­نیوز به علاقه‌اش به داریوش اقبالی اشاره کرد. او این‌طور توضیح داد: «من با صدای داریوش بزرگ شده‌ام و همچنان هم با صدای او نفس می‌گیرم.» پر واضح است اینکه فلان مداح در خلوت خود چه می­گوید و چه گوش می­دهد و چه می­کند هیچ ارتباطی با ما ندارد، اما کسانی­که به عنوان دوست­دار اهل بیت و با اسمِ نوکر امام حسین بودن، مردم را به پیروی از راه او دعوت می­کنند، حق ندارند کاری خلافِ عقاید او انجام دهند. سوء­استفاده از منبر حسین ­(ع) و تبلیغِ غیر از حسین ­(ع) چیزی جز خیانت نیست. اگر علاقه و هدف­تان خوانندگی و شور است مجبور نیستید مداح باشید. بروید خواننده پاپ بشوید و کنسرت برگزار کنید!

کج­روی برای چه؟ تا کجا؟

مسیری که انتخاب کرده­ایم خیلی کج است. مسیری که به جایِ تشویق و ترغیب شاعرانِ جوان به سرایش شعرها و ترانه­های شایسته و در­خور، به سمتی رفته که توسط همه شخصیت­های مذهبی از آن منع شده بود. چرا این سبک و این حرکت در مذهبی­ترین زمان (شهادت­ها و به خصوص ماه محرم)  و مکان (هیئت­ها)  در کشورمان رشد می­کند و پروار می­شود؟ درحالی­که در برنامه­های مختلفِ مذهبی­مان در مسجد و پایِ منبر، بارها توی گوشمان، مبتذل خوانده شده­اند و از شنیدن و به سمتشان رفتن منع شده­ایم. نکته مهمی که باید در خصوصش تأمل کرد این است که چرا چنین سوژه­هایی توسط مردم مورد حمایت قرار میگیرند. آیا ناتوانیِ مجالسِ سنتیِ روضه در جلب توجه مخاطب عامل این ابتذال نیست؟ آیا نداشتنِ یک استاندارد و حتی مجوز برای برپایی چنین برنامه­هایی باعث هرج و مرج و به انحراف کشیدنش نشده؟ در کشوری که برایِ دریافت مجوز یک آهنگ ساده­ی پاپ باید از هفت خان گذشت، ظهور و بروز بی­رویه­ی چنین خوانندگانِ مذهبی­ای (و نه مداح اهل بیت) چه توجیهی می­تواند داشته باشد؟ آیا وقت آن نرسیده که بیش از این به دین و معصومان خود توهین نکنیم و آنان را وسیله­ی رسیدن به اهداف خود قرار ندهیم؟ آیا وقت آن نرسیده به «شور با شعور» به معنای واقعی، جامه عمل بپوشانیم و به جای الفاظِ نامفهومِ و جوگیرمآبانه­ی مد شده، پیام درست را منتقل کنیم؟ همانطور که مقام معظم رهبری در سخنرانی  ۲۰ آبان سال ۹۲ در این‌باره گفتند: «چقدر خوب است که در این نوحه‌خوانی‌ها مضامین اسلامی گنجانده شود. یک وقتی هست که سینه می‌زنند و صدبار با تعبیرات مختلف می‌گویند «حسین وای». این هیچ فایده­ای ندارد. انسان هیچ چیزی از «حسین وای» یاد نمی‌گیرد»

.

.

.

.

چاپ شده در ویژه نامه ماه محرم نشریه ماسو | دانلود ویژه نامه

.

.

.

.

۴ نظر ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۴
کامل غلامی


بوسه


بهش گفتیم دیروز روز جهانى بوسه بودها. توى پارک نشسته بودیم که اینو بهش گفتیم. وحشیانه نگاهمون کرد که «خب که چى؟» گفتیم «خب هیچی. ینی هیچیِ هیچی هم نهها. ولی در کل خواستیم اطلاع داده باشیم.» خندید. وقتی خندید انگار ریش ریش شد تمومِ دلمون. یه جورِ حال خوب کنی قلبمون به درد اومد. بهش گفتیم «میدونیم الان شرایط مهیا نیست و چش زیاده واسه دیدن. ولی خب چه کنیم که دلمون مثِ پوستِ پیاز نازکه و تاب نمیاره یسری موضوعارو. میذاریم توى لیست بدهکاریاتون که بعدا تسویه کنین باهامون.» خندید. جوری خندید که کلا یادمون رفت هر چى طلب داشتیم و هر چى بدهى داشته. ولى خب هر کی ندونه خودمون که میدونیم چقد بدهکارشیم. چقد هوادارشیم. چقد خیلی تباهیم در مقابلش.



رایمون نوشت: عکاس فوق العاده ی این عکس رو توی اینستاگرام پیدا کرده بودم ولی متاسفانه اسم و آدرسش رو فراموش کردم الان. اگه آدرسی ازش دارین مرسی که میدین.



۹ نظر ۱۶ تیر ۹۷ ، ۲۳:۰۴
کامل غلامی


روز مامان مبارک


۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۳۲
کامل غلامی

عیدِ من مبارک
                    عیدِ تو مبارک
                                      عید ِ ما مبارک
                                                          اصلا !


۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۱۹
کامل غلامی