آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

فوتبال در مستطیل سبز یا کُره‌ی خاکی

این توپ گُله!

 

چرا داورها همیشه علیهِ تیم ما سوت می‌زنند؟ آیا این موضوع ربطی به بقیه‌ی بد بیاری‌هایمان در زندگی ندارد؟

داستان‌های غم‌دار و خوشحال‌کننده‌ی فوتبالی، به هیچ دردی هم اگر نخورند، یادمان می‌آورند که بازی هم می‌تواند اندازه‌ی تمام فلسفه‌ها و مکتب‌های واقعی و من‌درآوردیِ جهان، راهی باشد برای رستگاری. فلسفه‌ای که اثبات می‌کند نیچه اگر امروز زنده بود، طرفدار آرسنال می‌شد! اصلا چرا باید فوتبال اینقدر جذاب باشد؟ اصلا آیا این بازی برای همه جذاب است؟ آیا فوتبال توان این را دارد تا جامعه را اصلاح کند؟

جامعه شناسی ورزشی، حوزه‌ی نوپیدایی است که پیشینه‌ای حدودا ۲۵ ساله دارد و به بررسی کارکرد ورزش در جوامع و فرهنگ‌های گوناگون می‌پردازد. بله دقیقا. فوتبال شبیه یک پدیده‌ی اجتماعی است و در فوتبال، زمینه‌ی گسترده‌ای برای فعالیت شاخه‌های مختلف علوم اجتماعی و انسانی وجود دارد. «محمدرضا مهرآیین» استاد دانشگاه و نویسنده‌ی کتاب «جامعه‌شناسی ورزش» درباره‌ی ابعاد جامعه‌شناسی ورزش معتقد است که بحث‌های مادی و سوداگری در فوتبال به این زمینه لطمه زده، هرچند جامعه‌ی مدرن با خود ارزش‌های مدرن می‌آورد؛ فوتبال ورزشی است که به فرآیند «مدرنیسم» چسبیده و نمی‌توان آن را از دنیای مدرن جدا کرد. امروزه برخی از آمارها نشان می‌دهند در دنیا نزدیک به 600 تا 700 میلیون نفر از فوتبال نان می‌خورند و این یعنی فوتبال صرفا یک ورزش نیست. «بیژن عبدالکریمی» مدرس و پژوهشگر فلسفه نیز اظهار می‌دارد که فوتبال چیزی را محقق کرده است که «فرگه» و «راسل» و اصحاب «حلقه وین» و بسیاری از «فیلسوفان تحلیلی» سودای تحقق آن را داشته‌اند.

 

بچه‌مدرسه‌ای‌های فوتبالی

برای اینکه بدانیم فوتبال دقیقا چه می‌کند سری به داستانِ تیمی می‌زنیم که این روزها سرخط اصلیِ خبرهای ورزشی ایران و آسیا شده: پرسپولیس! علی نعیمی «روزنامه‌نگار» اعلام می‌کند برانکو زمانی که پرسپولیس را تحویل گرفت گفت من تیم به این بی‌ادبی ندیدم! تعداد زیادی پسربچه شلخته و بی‌ادب که فوتبال هم بلد نبودند، پیراهن تیم را به آسانی به‌دست آورده بودند. روز بازی ذوب‌آهن، از بی‌نتیجگی کار با محسن مسلمان گفته شد. از همه حیله‌هایی که بلد بودند اما به مسلمان اثر نکرده. آنها عقیده داشتند جای این بازیکن در پرسپولیس نیست. اما از نخستین تکل دربی، همه چیز تغییر کرد؛ زمانی که او ارزش جنگ را به ما یادآوری کرد. همین جا مکث می‌کنم. «جنگ»! نسبتش با فوتبال را می‌سنجم. فکر می‌کنم و سری به نشانه‌ی تایید تکان می‌دهم. فوتبال، جنگ است. فوتبال مرز است. فوتبال جامعه‌ایست که می‌جنگد. و حالا راحتتر می‌توان گفت که فوتبال یک ورزشِ صرف نیست. آدم‌سازی می‌کند. بی‌ادب را تربیت می‌کند تا جوری در دربی بازی کنند که دقیقا متوجه شویم از چه حرف می‌زنیم. از بچه مدرسه‌ای‌هایی که تصمیم گرفتند مرد باشند.

 

زندگی به‌مثابه پنالتی

آندره اسپایسر، استاد دانشکده تجارت دانشگاه لندن، در مقاله‌ای در روزنامه گاردین با عنوان «رازی که در گرفتن پنالتی در جام جهانی وجود دارد»، به شباهت تصمیم‌های دشوار زندگی با فوتبال پرداخته است.

داور در سوت خود می‌دمد، دروازه‌بانی که باید پنالتی بگیرد، کش‌و‌قوسی به تن خود می‌دهد و طرفداران تشویقش می‌کنند. تجزیه و تحلیل 286 مورد پنالتی نشان می‌دهد اکثر دروازه‌بان‌ها ترجیح می‌دهند به‌جای ماندن در مرکز، به سمت چپ یا راست بپرند. 39.2 درصد از شوت‌ها در پنالتی به وسط، 32.1 درصد به سمت چپ و 28.7 درصد به سمت راست است. پس چرا دروازه‌بانان پرش می‌کنند؟ به گفته کارشناسان، پاسخ در «سوگیری کنش» است؛ یعنی تمایل ما به اقدام، حتی زمانی که هیچ‌کاری‌نکردن بهتر است. یکی از دلایل اینکه به اقدام علاقه‌مندیم، این است که نمی‌خواهیم پشیمان شویم. دروازه‌بانان می‌دانند اگر هیچ‌کاری نکنند و گل بخورند، احساس بدتری خواهند داشت تا اینکه تلاش کنند و اشتباه کنند. دلیل دیگری که ما اغلب اقدام می‌کنیم و می‌پریم، این است که برای آن پاداش می‌گیریم. طرفداران تیم فکر می‌کنند که اگر دروازه‌بان به چپ بپرد و توپ به راست حرکت کند، صرفا بدشانسی بوده است، اما اگر دروازه‌بان در مرکز بماند و توپ به سمت چپ برود، احتمالا طرفداران او را به‌خاطر تنبلی سرزنش خواهند کرد. حتی در مورد مراقبت‌های بهداشتی نیز قضاوت می‌کنیم و به‌طور‌کلی پزشکانی را ترجیح می‌دهیم که بیشتر نسخه بنویسند، حتی اگر درمانشان وضع سلامت ما را بدتر کند.  برای تصمیم‌‌گیری خوب باید مراقب سوگیری کنش باشیم. راز موفقیت اغلب این است که حداقل برای مدتی هیچ‌ کاری انجام ندهیم. همین امر برای سرمایه‌گذاران صادق است. سرمایه‌گذاران زن نسبت به همتایان مردشان بهتر عمل می‌کنند، چون کمتر معامله می‌کنند. یک عامل موفقیت «کازیمو دی مدیچی» در فلورانس دوران رنسانس همین توانایی خودداری از اقدام در مقابل دشمنانش بود. وقتی این مقاله را که در روزنامه شرق چاپ شده خواندم، بیشتر و بیشتر به این فلسفه ایمان آوردم. فوتبال مکتبی که شاید توسط جامعه شناسان و فیلسوفان طراحی نشده باشد اما هیچ کس نخواهد توانست تشابهاتش را انکار کند و نسبت بدان، بی توجه باشد.

فوتبال چیزی ورایِ جامعه نیست، آنجا که می‌بینم پویول، کاپ قهرمانی بارسلون را پیش از همه به یکی از سیاه‌پوستان هم‌تیمی‌اش می‌دهد تا رنگ‌بندی‌های نژادپرستانه را کنار بزند. وقتی می‌بینیم اولیور کانِ مغرور - او که گوش رقبا را می‌پیچاند، پرچم کرنر را از جا در می‌آورد و با یک دست توپ‌ها را از دروازه بیرون می‌کشید، چطور در شب جشن مونیخی‌ها به خاطر پنالتی‌ای که او گرفته از جشن کناره می‌گیرد و به بالای سر کانیزارس می‌آید تا به دروازه‌بان حریف دلداری دهد. آنجا که می‌بینیم آ اس رم در واکنش به سانسور لوگوی پر از تاریخش با بزرگ‌منشی صفحه توییتر فارسی خود را راه‌اندازی می‌کند یادمان می‌آید که نباید جواب هر بی‌احترامی را با تحقیر و توهین بدهیم. می‌بینیم و بارها به خودمان می‌گوییم که فوتبال چیزی‌ست فراتر از یک ورزش. فراتر از یک هواداری و حتی فراتر از یک مکتب.

 

من پائولو دیبالا هستم، 10 ساله از ایران

حال اینهمه گفتیم تا داستان را با سوژه‌ای ایرانی به پایان برسانیم. یک کودک ده ساله‌ی ایرانی که با ویدیویی تماشایی در دنیا شهرت پیدا کرد. طبق گزارش «ورزش سه» در تاریخ ۱۱ آبان، صفحه ۴۳۳، یکی از صفحات مجازی مشهور در دنیا که به انتشار ویدیوهای جذاب و خاص فوتبالی می‌پردازد، یک ویدیو از کودکی ایرانی منتشر و او را حسابی در دنیا معروف کرد. در این ویدیو امیرمحمد علامه، پسربچه ۱۰ ساله اهل دهدشت که لباس شماره ۱۰ یوونتوس و پائولو دیبالا را به تن دارد، به توپ پلاستیکی آبی‌رنگ ضربه‌ای می‌زند و آن را از داخل یک پنجره کوچک عبور می‌دهد. امیرمحمد بعد از اینکه توپ را به هدف می‌زند، به سمت دوربین – که پسرخاله‌اش پشتش بود - برمی‌گردد و خوشحالی مشهور پائولو دیبالا (دیبالا ماسک) را انجام می‌دهد. سرانجام اتفاقی که انتظارش می‌رفت، رخ داد. دیبالا فیلم را دید، لایک کرد و در اینستاگرام شخصی‌اش آن را منتشر کرد و از دنبال کننده‌هایش خواست که در صورت آشنایی با این کودک، او را معرفی کنند. امیرمحمد حالا یک پسربچه‌ی فوتبال‌دوستِ عادی نبود! او که به گفته خودش، چهار بار سعی کرد تا توپ را به حفره کوچک وارد کند اما نتوانست، درپنجمین تلاش، جهانی شد. عیسی عظیمی «روزنامه نگار و نویسنده» در این خصوص می‌نویسد: ولی ماجرای امیرمحمد علامه، در لایه‌های عمیق‌ترش می‌بردمان به جایی که ایمان بیاوریم نسبتِ فوتبال و جهان امروز، چیزی ورای دل‌مشغولی صرف است. آن‌چه که دنیای امیرمحمد را با تمام هیجان‌ها و سرخوشی و کوچکی و کودکی و اختصار محتملش، با جهان ستاره‌ای مثل پائولو دیبالا، در تورین پیوند می‌زند، «اصالت بازی» است.

اینستاگرام امیرمحمد، پس از آن که پیج ۲۳ میلیونی دیبالا لایک و معرفی‌اش کرد، همین‌طور دارد فالوئر می‌گیرد. سرانجامِ این داستان اما هرچه باشد، آن‌قدر مهم نیست که رسیدن هر کودک/انسانی به این حرف که علاقه - علاقه‌ی خالص - به هر چه، از جمله به بازی و به فوتبال، اگر نجات هم ندهد و اگر سرنوشت آدمی را عوض نکند، از رنجِ بودن می‌کاهد.

 

 

 

منابع:

www.irna.ir

روزنامه شرق

www.tarafdari.com

Varzesh3.com

 

چاپ شده در شماره 102 نشریه درددل «علوم پزشکی تبریز»

عکس رو آقاگل برام فرستاد و گفت: لا‌به‌لای تور دروازۀ ورزشگاه وطنی قائم‌شهر، وقتی دقیقاً روی نقطۀ پنالتی ایستاده باشی.نساجی برای من قشنگترین تیم باشگاهی توی ایرانه. به خاطر تماشاگرایی که داره و برای ورزشگاهی که داره. برای اون شعار خوشگلشون که میگه نساجی ای امید شهر خسته. برای محمد و دوستش که فوق‌العاده‌ترین هوادارای فوتبالی‌ای هستن که می‌شناسم.

 

۲ نظر ۲۲ آبان ۹۷ ، ۱۸:۰۱
کامل غلامی

خسته شدن نشونه‌ی کُفره! اینو هیچ پیامبری نگفته ولی من بهش ایمان دارم. خسته نشو. حتی اگه یه دنیا جلوت واستاده باشن تا بخوری زمین و بهت بخندن. معجزه همیشه هم واسه‌ی پیامبرا نیست. حتی اگر هم باشه، بیا و پیامبر باش!

۲۰ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۳
کامل غلامی

در مقابلِ جایی که ویرونه‌ست میشه دوتا عکس‌العمل داشت. یا ولش می‌کنی و دایورت می‌کنی به بعدیا که بیان و بسازنش، یا می‌مونی و جوری میسازیش که دوسش داری.
فعلا تصمیمی در این خصوص نگرفتم. ولی حسم بهم میگه هیچوقت دایورت کردن جواب نداده

۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۷
کامل غلامی

نیاین دلداری بدینا. داستان مسخره‌تر از ایناست. کسی هم مقصر نیست حقیقتا. مقصر همه‌ش «خودمون»یم. که خب خودمون شل گرفتیم و هی پشتِ هم فتوا دادیم که «درست میشه، درست میشه» که هیچ تهِ خیارِ تلخی با حلوا حلوا گفتن شیرین نمیشه. شلم بگیریم تهش وا میره همه چی. بعد باید بریم استوری اونایی رو ببینیم که هی می‌گن تتلو رو بلاگ کنین و فیلان. مشکل‌مون تتلو و این تهِ پیازچه‌ها نیست. که خب بلاک شد و حذف شد از اکسپلورتون. تهش چی؟ تهِ خیارتون شیرین شد؟ دلتون خنک شد؟ زندگی‌تون قشنگ شد؟ تا کِی باید سرمونو بکنیم توی برف و دنیامون رو به افلاک بدیم و ازش جوک بسازیم؟ که تهِ همه‌ی این مزخرفا هیچ‌جوره شیرین نمیشه. تا خودمون نخوایم شیرین نمیشه. تا با دستای پینه‌بسته‌ی خودمون عملیش نکنیم شیرین نمیشه. نبایدم چشم امیدی به احدی داشته باشیم. همه بیرونِ گود واستادن تا ببازی و برات کف بزنن. اینو تا وقتی نبازی، نمی‌فهمی




۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۷
کامل غلامی

دیگه حالِ خودمونم نداریم. کلِ روز رو به بطالت توی خونه می‌گذرونیم. گوه توی این زمونه‌ی نامروت که حتی نمیشه توش با بیخیالیِ مریض‌گونه‌مون همه چیو به افلاک بدیم و خودمون باشیم و دنیای خودمون. تلویزیون داره کتاب‌های «گاج» رو تبلیغ می‌کنه. گوه توی این تلویزیونی که جای پخشِ فیلم‌های کیارستمی و فوتبال‌های مارادونا و زیدان، گاج رو تبلیغ می‌کنه. بی‌تربیتم شده باشیم به هیشکی ربطی نداره. آماده شدیم واسه اعزام. اولاش تصمیم گرفته بودیم نریم! ولی الانا دوست داریم پاشیم بریم. زودتر بریم اصلا. هرجا دورتر بهتر. بمونیم که چی بشه؟ چه انتظار از اطرافیون؟ که میمیالن درت و نیشخند می‌زنن و می‌گذرن ازت. بی‌ادب شدیم درست! ولی خب آدمم تا جایی طاقت داره دیگه. تهش مجبوره لش کنه روی تخت اتاقِ داداشش و مفت‌چرخ بزنه توی تلگرام و اینستا. تهش مجبوره با مامانش دعوا کنه. بیاد و کاسه کوزه‌ها رو بشکونه سرِ اونی که هیچ‌جوره مقصر نیست اصلا. که تهش تهِ خیلی تلخیه. تلخ‌تر از تهِ خیار. تلخ‌تر از تستای سختِ کتاب‌های مزخرفِ گاج. تلخ‌تر از داستانای عاشقونه‌ای که تهشون به فراقه. گوه توی این زندکی که تهش همه‌ش تلخه. که تهش همه‌ش فراقه. که تهش همه‌ش مزخرفه!



۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۶
کامل غلامی


ما «دست‌ساز» بودیم. از همون اولش. با همین دستای خشکِ رنگِ خاکِ خودمون ساختیم همه چیو. خیلی هم خرابکاری کرده بودیما ولی خب ندادیم دستِ ناکس که بیاد و هی هربار نصیحتمون کنه و اونجوری بسازه که خودش دوس داره. هی ساختیم. هی خراب شد. هی ساختیم. هی خراب شد. تا اینکه ساختیم و اونی شد که باید. اونجوری که دوست داشتیم. حالا بیاین و خرابش کنین! زور بزنین تا خرابش کنین. شماهایی که حتی توی ساختنش اندازه یه اتم هم کمک نکردین. بیاین و اگه تونستین خرابش کنین. شماهایی که همون شترایی هستین، که حتی توی خوابم نمی‌تونه ببینه پنبه‌دونه! ‌

‌#Handmade

۱۶ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۳
کامل غلامی


و ما نامِ «صیادی» و «شکار» را بر «قتل»‌هایمان گذاشتیم، تا آسوده‌تر بکُشیم! تا آسوده‌تر بخوریم. تا آسوده‌تر بخوابیم.

(عکس رو توی شهر رودبار گرفتم)


+ ۱۰ آبان روز جهانی وَگِن | یک رویداد سالانه‌است که همه ساله توسط گیاهخواران سراسر جهان گرامی داشته می‌شود.

۱۰ آبان ۹۷ ، ۲۲:۱۸
کامل غلامی

حواستون باشه اون جمله‌ای که با «ببخشیدا فضولی نباشه» شروع می‌شه، عموما و دقیقا فضولیه. دقیقا فضولیه!

۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۸:۱۷
کامل غلامی

از اون حالتا که بیام بهت بگم «عشقِ تو هم تکرارى و کهنه‌س»، بخندى و بگى «از نو دوباره عاشقت مى‌شم»

۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۸:۱۶
کامل غلامی


برسام کاندیدای شورای مدرسه‌شان شده. به مطالبه‌هایش که نگاه می‌کنم اول خنده‌ام می‌گیرد. شبیه بعضی‌ها که خواستند بزنند روی نقطه‌ی حساس و احساساتی‌مان کنند و گونی گونی رای جمع کنند و تهش هم چیزی نشود که قرار بود. به این وضعیت عجیب نگاه می‌کنم و به شکلی مسخره از خدا می‌خواهم که کاش ما هم سقف مطالباطمان، برداشتنِ قانونِ ندویدن بود. ماها که این روزها به زور داریم می‌دویم. جوری می‌دویم که از هرچه دویدن است خسته شده‌ایم. جوری که باید یک کاندیدا بسازیم و ائتلاف بزنیم و شعارش را ضد برسام تعبیه کنیم تا بگوید «دویدن در طول زندگی ممنوع»


▪️عکس از استوریِ محمد بهشتیِ راد. بی اجازه!

۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۸:۱۳
کامل غلامی