آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

چند ساعت پیش سرِ عملی بودم که پسربچه‌ای هشت ساله به‌خاطر سرطانی شدنِ سلول‌های ساق پاش باید عمل می‌شد و تومور رو از بدنش خارج می‌کردن. بهش نگفته بودن قراره عمل کنه و فکر می‌کرد قراره بیهوش بشه تا ازش چندتا عکس رادیولوژی بگیرن و بعد به‌هوش بیاد. چندین بار این قضیه رو با تاکید پرسید که «عمل که نمی‌کنین؟!» و ما با تاکید گفتیم «نه، عمل نمی‌کنیم.» ما داشتیم دروغ می‌گفتیم و با تاکید هم داشتیم این کار رو می‌کردیم. راستش رو بخواین تا حالا با تاکید دروغ نگفته بودم. وقتی خواستم به دستش آنژیوکت بزنم تا بهش سرُم وصل کنیم، داشتم بهش توضیح می‌دادم روند کار رو که یهو شوکه نشه و دستش رو نکشه و نترسه، که همون اولش گفت می‌دونه می‌خوایم چیکار کنیم. می‌گفت این صد و هفتمین آنژیوکتیه که توی دستم می‌زنین. تعداد همه‌ی آنژیوکت‌هایی که به دستش زده بودن رو حفظ بود. یه پسربچه‌ی هشت‌ساله به‌جای این‌که شب‌ها رو به آسمون دراز بکشه و ستاره‌ها رو بشمره، داشت تعداد آنژیوکت‌هایی رو که به دستش می‌زدن، می‌شمرد.
 

 

۰۶ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۴۰
کامل غلامی