نامه به ریحانهاى که هرگز عاشقم نشد «نامه ششم»
چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ
ریحانه سلام! دیروز که توى راه دانشکده با آن دانشجوىِ دانشکدهى هنر دیدمت یکجور تنم مورمور شد که فقط سیگار کشیدن توى کافهى مهدى اینا جوابگو بود. البته آنقدر مهدى سوال پیچم کرد که به کل نخِ جواب از دستم در رفت. جایت خالى بود. براى سیگار کشیدن نه. براى تولد دیدن. چند تا جوان شبیه خودمان که البته همدیگر را کمى دوست هم داشتند با هم آمدهبودند تا براى یکىشان تولد بگیرند. همینکه آهنگِ هپى برث دى توو یوو را خواندند حالت تهوعى عجیب روده و معدهام را درنوردید، ولى از آنجایى که سیگار، آنتىدوت اینجور تهوع و استفراغهاست با دوتا پک، معدهام را آرام کردم که آبروریزى نکند. مىدانم چقدر تولد گرفتن را دوست دارى. راستش را بخواهى وضعیت کشور خیلى خراب شده. همه چیز دارد مىکشد بالا و آنقدر گران شده که بیا و ببین. از طرفى شلوغکارىها، خیابانهاى شهر را به میدان جنگ تبدیل کرده. آنقدر راحت آدم مىکُشند که اصلا تعجب مىکنى. یکى مىگفت سر بردین از ختنه کردن راحتتر شده! ریحانه! نکند اینها روى ازدواجمان تاثیر بگذارند. نکند ریال دوباره بىتربیت شود و ارزشش را بکشد پایین. نکند اقامت برای مجارستان را مشزوط کنند. به اینها که فکر مىکنم دلم مىخواهد تمام دولت را به فحش بکشم و برجام را بگیرم زیر لگدم و تا ناف جرواجرش کنم. ولى خب مىدانى که مىترسم. من همیشه آدم ترسویى بودهام ریحانه! از وقتى که ترسِ از دست دادنت توى تنم رخنه کرد ترسوتر هم شدهام. به پدرت که خیلى خوب ترس هایم را مىشناسد سلام برسان.
دوستدارت. نویسنده
دوستدارت. نویسنده
از مجموعه: «نامه به ریحانهاى که هرگز عاشقم نشد» | نامه ششم
طراح: علیرضا مواساتی
طراح: علیرضا مواساتی