آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

بیست دقیقه‌ی آخر تایتانیک

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ق.ظ

این کشتی بدجور سوراخ شده. چرا ما باید توو بیست دقیقه‌ی آخرِ تایتانیک به دنیا میومدیم؟

۹۸/۰۹/۰۱
کامل غلامی

نظرات  (۹)

اینم از بدبختی ماست ...

۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۰:۱۵ مصطفا موسوی

که غرق شدن باهاش سهممونه بدون این که حتی توش  یه دیقه رقصیده باشیم

۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۰:۱۸ פـریـر بانو

از جمله‌های ناب کانال آقای رایمون!

 

الحمدالله شما هم پست گذاشتین. این محدودیت اینترنت هیچ‌خیری هم که نداشت حداقل بلاگرها رو دوباره به وبلاگ‌هاشون برگردوند! :دی

پاسخ:
مخلص شما
خیلی دلم گرفته. خیلی زیاد. و امیدوارم تنها عاملی که باعث میشد غربتِ پادگان ازمون کمتر شه دوباره برگرده. کاش دوباره اینترنت رو وصل کنن ..

اوه! ببینید کی اینجاست (:

پاسخ:
خیلی مخلصیم
کاش بشه بیشتر باشیم

کامل تو یک شعر چند خطی داشتی که توش از خودکشی نهنگ‌ها نوشته بودی. من هم باهاش یک طرح کوچیکی زده بودم، اون چی بود؟ ذهنم رو خیلی درگیر کرده :))

پاسخ:
اون شعر این بود:
«بفهم لبخندم را 
قبل از رفتنت
نهنگ‌ها
پیش از رسیدن به ساحل
خودکشی می‌کنند»

اما طرحتو پیدا نمی‌کنم :(
۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۰ زهرا طلائی

حیف نیست توی این روزای خاکستری، قبل از غرق شدن این‌قدر کم از شما می‌خونیم؟

پاسخ:
خیلی ممنونم از لطفتون
راستش یکی از بزرگترین موانع برای من پادگان بوده. که باعث میشه فضا و فازِ وبلاگ کاملن دور بمونه. این چند روز هم چون خونه داداش بودم تونستم بیام انجا. البته قطعیِ دامنه های دیگر هم بی تاثیر نیست.
ولی یکی از دوست داشتنی هام اینجاست. کاش بیشتر بمونیم
۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۵:۵۹ عطیه میرزاامیری

حداقلش اومدی و اینجا رو روشن‌تر کردی

پاسخ:
توی این پهنه‌ی وسیعِ تاریک میشه به نورِ یه شمعِ مُرده دل بست؟
۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۰:۲۵ عطیه میرزاامیری

نور اگه نور باشه، باید بهش دل بست.

پاسخ:
«بیگ لایک» به قولی
۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۲:۲۴ شاهزاده شب

شاید خدا امیدوار بود ما اینبار تایتانیکو نجات بدیم...

پاسخ:
گمونم نجات دهنده مرده است