آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

آب ...

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۰۵ ب.ظ

 

قبلِ اینکه چشمامونو ببندیم متوجه می‌شیم استکان آخریِ چای پر‌رنگمون کار خودشو کرده. خوابمون نمی‌بره. سرفه‌های خشکِ یادگاری از آسایشگاه سهمیه‌های روزانه‌شونو دقیق‌تر حساب می‌کنن. شدن شبیه این تاجرای بازار بزرگ که می‌ترسن ضرر کنن. می‌ترسن جنساشون فروش نره. می‌ترسن جنساشون ارزون فروش بره حتی. خودمونو با بازی‌های تلگرامی مشغول می‌کنیم تا زمان بگذره و مغزمون خسته شه. بلژیک چهارمین گل رو هم به بلاروس زده. تخمه‌هایِ نم‌گرفته‌ی رویِ میز هنوز بهترین انتخاب برای گذرونِ این زمانِ مادرمرده‌ن. زیرنویسِ تلویزیون رو که می‌بینیم جوری توی فیلم و سریال گذاشتن عجله دارن که کسی ندونه فک می‌کنه گلدن‌گلوب گذاشتن اصلن. از اینکه هی دارن به شکممون فیلم و سریال‌های آبکی می‌بندن حالمون بد می‌شه. هرچند همیشه گفتیم و ملتفتیم که کلِ زندگی‌مون شده فیلم و سریال. با سکانس‌های مسخره‌ی آبکی. گفتیم آب، یادِ گلستان افتادیم. یادِ لرستان، شیراز، جنوب، غرب، شمال. چه کابوسی بود پسر! چه کابوسی هست. هنوز تموم نشده حتی‌. با خودمون فکر می‌کنیم این خاک چجوری می‌خواد اینهمه آبو پس بده؟ چجوری می‌خواد قبول کنه چنین مکافاتیو اصلن؟ چشمامونو می‌بندیم و زور می‌زنیم که بخوابیم. انگار رویِ نیم‌متر آب دراز کشیده باشیم. تنمون نم‌گرفته. بلاروس توی ضدحمله پنجمین گل رو هم می‌خوره. گزارشگر میگه اونا بی‌گدار به «آب» زدن.
 
 
۹۸/۰۲/۰۷
کامل غلامی

کامل غلامی