آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

نُت‌هایی از جنسِ موزاییک!

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۵ ب.ظ

چند تکه یادداشت در خصوص چیستیِ موسیقی خیابانی

 

نکته مهم: تمام این‌هایی که می‌خوانید، عقیده‌ی کاملا شخصیِ نگارنده است. نه نگاهِ تخصصیِ موسیقی بدان شده و نه جامعه‌شناسانه بررسی شده‌اند. بنابراین این احتمال وجود دارد که کاملا غلط باشند!

 

اولین چیزی که بعد از شنیدن «موسیقی خیابانی» رویِ سلول‌های خیس مغزم پرده می‌اندازد، پیاده‌روهای سنگفرش شده‌ی رشت است. نمی‌دانم چه زمانی بود که آوردن ساز و خواندن در سطح شهر در کشور رواج پیدا کرد ولی به نظر می‌رسد این موضوع به شکل شدیدی وابسته به جریان‌های street musicی غرب نباشد. شاید در حال حاضر متدها و روش‌ها یا ابزارهای غربی وارد این حرفه (در خصوص اینکه موسیقی خیابانی حرفه است یا نه نیز بحث وجود دارد) شده باشند اما به نظر اساسِ خواندن در سطح شهر چیزی نیست که از فرهنگِ ما ایرانی‌ها خیلی دور باشد. برخلاف تصور عموم که شاید موسیقی خیابانی را زاییده‌ی غرب بدانند باید اذعان داشت که در گذشته نت‌های موسیقی در کوچه‌به‌کوچه‌ی شهرها و روستا‌هامان نواخته می‌شده. آنجا که لات و لوت‌های محل، با سبیل‌های کت و کلفت و دستمال یزدی بر گردن و موهای بلند فرفری، دستانِ پر از انگشترِ عقیقشان را در هوا ول می‌کردند و نعره سر می‌دادند و فکر می‌کردند شده‌اند یک‌پا داریوش، حرف‌های من تصدیق می‌شود. یا صدای موسیقیِ همان حاجی‌فیروزهایی که سالی یک‌روزند! همان‌ها که شب‌های یلدا برایمان آواز می‌خوانند که البته روز به روز و سال به سال از تعداد و کیفیت‌شان کاسته شده و این اتفاق وقتی با نگاهِ مسخره و تحقیرآمیز «تکدی‌گری» گره خورد، دیگر نشد جمعش کرد. یا حتی همان مجالس تعزیه‌ای که در ماه محرم در [تقریبا] همه‌ی شهرها برپا می‌شود و هنوز هم زنده‌اند. هرچند این روزها جنبه‌ی ویترینی‌ِ بیشتری به خود گرفته‌اند. همه‌ی اینها که بر شمردیم شاید بخشی از جریانی باشند که نامش را می‌شود گذاشت «موسیقی خیابانی». اما سوالی که مطرح است این است که چرا در سال‌های اخیر «موسیقی خیابانی» اینچنین مورد توجه قرار گرفته و گروه‌های متنوعِ قوی و ضعیفی در این فضا شروع به فعالیت کرده‌اند؟

چیزی که در حال حاضر از «موسیقی خیابانی» در ذهنمان داریم گروه‌های کوچکِ دو یا سه نفره‌ی عموما پسری‌ست که در گوشه‌ای از پیاده‌رو با گیتار یا سه‌تار یا سنتور و ... در حالِ نواختن‌اند. نام و نوع موسیقی انتخابی در چنین گروه‌هایی از روند و قانون مشخصی پیروی نمی‌کند و خیلی‌هاشان چون فلان آهنگ را دوست دارند یا چون مخاطب پسند است، انتخابش می‌کنند. موضوعی که شاید یکی از شدید‌ترین نقطه ضعف‌های چنین جریانی باشد. اینکه در یک محیط عمومی و در انبوهی از سلیقه‌های تخصصی و غیرتخصصیِ موسیقی مجبوری چیزی بنوازی تا بقیه خوششان بیاید، تا مورد قبول واقع شوی و به حیاتت در این جریان ادامه بدهی. درست است که عموم هنرمندان موسیقی در سطوح حرفه‌ای نیز به سلیقه‌ی مخاطبان توجه دارند و در تلاش‌اند تا موسیقی‌ای منتشر کنند که عموم دوست داشته باشند، اما وابستگی شدید گروه‌های موسیقی خیابانی به چشم و یا حتی جیبِ مردم، شاید اجازه‌ی خلاقیت و خلق اتفاق‌های جدید را ندهد و یا اگر بدهد شاید چنین رویدادی را با شکست مواجه کند.

  چالش‌های زیادی حول موسیقی خیابانی دیده و شنیده شده که هر کدام دنیای خود را دارند. نحوه‌ی برخورد خانواده / موسیقی‌دانان حرفه‌ای / نیروهای گشت و انتظامی و حتی مردم عادی با این پدیده حاشیه‌های جالب و در نوع خود تاثیرگذاری را به همراه دارد. با توجه به جدید بودن این جریان آمار و مستندات بسیار زیادی در دست نیست که بتوان طبق آن حکم صادر کرد. هرچند اصلا اینجا نیامده‌ایم تا حکمی صادر کنیم! طبق برخی مقالات منتشر شده در خصوص موسیقی خیابانی، افراد شاغل در این حرفه دچار چاش‌های متنوعی در سطح خانواده و محیط اجتماعی خود می‌شوند:

 

برخورد خانواده با موسیقی خیابانی چگونه است؟

 

آیا خانواده از این موضوع راضی‌است؟ آیا اصلا خبر دارد؟ عموم کسانی که در این حرفه(با شک این کلمه را می‌نویسم!) در حال فعالیت‌اند، با مخالفت مستمری از سمت خانواده‌شان مواجه نشده‌اند. البته این بدین معنا نیست که همه خانواده‌ها با این موضوع موافقند. برخی به راهی که فرزندشان انتخاب کرده احترام می‌گذارند و برخی اصلا خبر ندارند فرزندشان توی پیاده‌رو گیتار می‌زند! اما بوده‌اند خانواده‌هایی که با آگاهی از چالش‌های این مسیر، فرزند خود را برای رقم زدن چنین اتفاقی همراهی کرده‌اند.

 

حرفه‌ای نبودن موسیقی خیابانی را کجای دلمان بگذاریم؟

 

برخورد موسیقی‌دانان و خوانندگان حرفه‌ای به این جریان شاید در نوع خود محافظه‌کارانه بوده باشد! عمومِ کسانی که موسیقی را در خیابان پیگیری کرده‌اند، از آن دسته علاقه‌مندان به موسیقی بوده‌اند که نتوانستند به استودیو و سالن‌های موسیقی راه پیدا کنند. و تصمیم گرفتند عطشِ شدیدشان را اینگونه از بین ببرند. به شکل کلی (و نه استثنائات) عمومِ فعالینِ خیابانیِ موسیقی از نظر درک و سواد موسیقیایی در سطح بالایی قرار ندارند و بیشتر به شکل تجربی گیتاری می‌رنند و سنتوری می‌نوازند. و از آنجا که چنین جریانی توسط شخص یا ارگان خاصی نظارت نمی‌شود، شاهد حضور افراطی و غیرقابل کنترل گیتارها و سه‌تار‌ها در سطح شهر‌ هستیم. این اتفاق علاوه بر عادی جلوه دادن موسیقی در نظر عموم مردم، باعث هرج و مرج، شلوغی و به اصطلاح هرکی‌هرکی شدن می‌شود. اینکه هر کس گیتاری داشت و اندکی اعتماد به نفسِ اجرا، گروهکی جمع کند و به نزدیک‌ترین پیاده‌روِ شهر برود و شروع کند به نواختن، ارزش و اعتبار موسیقی و کسانی که موسیقی را خوب می‌فهمند و خوب می‌نوازند خواهد کاست. اما چرا موسیقی‌دانان حرفه‌ای و خوانندگان مطرح چندان چنین جریانی را به نقد نکشیده‌اند و اتفاقا در برخی موارد، در پست‌هایشان جوانان را ترغیب به پیگیری این جریان کرده‌اند؟

 

نیروی‌انتظامی و موسیقی خیابانی

 

طی مصاحبه‌ها و گفتگوهایی که با برخی گروه‌های موسیقی خیابانی در رشت داشته‌ایم، چندان از برخوردهای قهریِ نیروهای انتظامی و گشت، شاکی نبودند و طبق گفته‌هاشان تا کنون مورد غضب‌ِ شدید نیروهای انتظامی قرار نگرفته‌اند. البته دلیلی هم بر چنین اتفاقی نمی‌توان یافت. صرفِ نواختن در سطح خیابان جرم نیست بلکه برچسب‌هایی چون «سدمعبر» یا «ایجاد مزاحمت برای کسبه محل» از عناوینی‌ست که برخی از گروه‌ها، به دنبال آن جریمه‌ شده‌اند. در تازه‌ترین اتفاقِ اینچنینی که بسیار هم در فضای مجازی دیده شد و عکس‌العمل خیلی‌ها را در پی داشت، برخورد شدید برخی لباس شخصی‌ها با گروه موسیقی آرامش‌بند بود. گروهی ۳ نفره که در حال نواختن قطعه‌ای از گروه سون (seven band) بودند و به شکل شدیدی مورد لطف قرار رفتند! هرچند پس از این جریان بهانه‌های مختلفی برای سرپوش‌گذاری بر آن اتخاذ و منتشر شد. ولی به شکل کلی در بسیاری از شهرها نیروی انتظامی برخورد خیلی شدید و سختی با گروه‌های موسیقی خیابانی نداشته و در بیشتر مواقع این گروه‌ها با خیال راحت به اجرای قطعات خود می‌پردازند.

 

در پایان باید به این نکته نیز اشاره کرده که صفتِ خیابانی پشت این موسیقی، شاید به دنبال رسالتی دیگر هم بوده باشد.که برخی مشاغلِ خیابانی شبیهِ گرافیتی به دنبالش‌اند. نوعی بیان اعتراضات شخصی و اجتماعی در زیر پوست شهر به شکلی که چندان دردسر‌ساز نباشد. فریاد زدن و تخلیه‌ی خود در آغوش مردم. از عشق گفتن لا‌به‌لای مردمی بی‌عشق. شاید رسالت این موسیقی، چندان شبیه موزیک‌های شسته رفته‌ی خوش استایلِ مجوز‌دار ارشاد نباشد، اما همین که صدایش لای گردن و در پوست و تنمان می‌پیچد یعنی دارد رسالتش را انجام می‌دهد.

چاپ شده در شماره 102 نشریه درددل «علوم پزشکی تبریز»

وبلاگ کامل غلامی | mr-raymon.blog.ir

     

 

 

 

چاپ شده در شماره 103 نشریه درددل.

عکس ها ایران نیستند.

 

 

۹۷/۰۹/۱۱
کامل غلامی

کامل غلامی

نظرات  (۱)

۱۱ آذر ۹۷ ، ۲۱:۱۴ آسـوکـآ آآ
من با نود درصد این متن موافقم. 
اما خب رفتاری تو رشت شده بود اصلا شبیه خلق و خوی مردم رشت نبود...
ای کاش با تذکر این مسئله رفع و رجوع میشد...
پاسخ:
آره قطعا. ولی به عینه دیدیم در بسیاری از موراد برخوردی نمیشه با این نوازنده ها. توی همون رشت. یجورایی تر و خشک رو نسوزونیم بهتره