«زخمهای شیشهای»
اسمش خیلی عجیب و غریب بود: «گل شیر سوار رشته رودی» وقتی که رویِ تختِ سبز رنگِ اتاقِ عملِ 2 بیمارستانِ حشمت دراز کشیده بود و اسمش را رویِ وایت بُرد دیدم، عمیقا تعجب کردم. قلبش دچار نقص شده بود. یکی از رگهایش گرفته بود و باید تعویضش میکردند. CABG نامِ عملی بود که «گل شیر سوار» باید انجام میداد تا قلبش مثلِ قبل شروع به تپش کند. هرچند البته مثل قبل نمیشد. هیچ چیز بعد از اینکه خراب شود مثلِ قبل نمیشود. دراز کشیده بود و شبیهِ جسد خودش را به تختِ سردِ اتاق عمل چسبانده بود. داشتند پایِ چپش را باز میکردند تا رگی خارج و جایگزینِ رگِ تخریب شدهی قلبش کنند. تقریبا هر روز یکی از این عملها توی 2 تا اتاقِ عملِ بیمارستان انجام میشد و هر کدامشان چیزی بینِ سه تا چهار ساعت طول میکشید. از آنجایی که ساعتهایِ حدودا 12-12:30 کارورزیمان تمام میشود، عموماِ به آخرِ این عملها نمیرسیم. برای همین ناراحت بودم از اینکه نمی رسیدم که تا آخرِ عمل کنارش باشم و ازش معنی و علتِ اسمش را بپرسم. متخصص بیهوشی وارد اتاق عمل شد و با لهجهی گیلکی احوال بیمار را گرفت و وقتی فهمید همه چیز تحت کنترل است، ماسک و کلاهش را برداشت و به سمتِ اتاقش رفت تا چای بنوشد. در اتاقِ بغل، عملی با همین مشخصات در حال انجام بود. با این تفاوت که بیمار اسم مشخص و واضحی داشت و تقریبا همه میشناختندش. «احمد شیشهبُر» که روبه رویِ آتشنشانی مغازه شیشهبری داشت؛ بعد از مدتها دست و پنجه نرم کردن با قلبِ مریضش، رضایت داده بود که رگهایِ ناتوانِ پمپِ توی سینهاش را به تیغِ جراحان بسپارد. لخت شده بود تا مانیتورینگهای مخصوصش انجام شود. (اعمالِ قلب یکی از پیچیدهترین مانیتورینگها را دارند و برای انجام این مانیتورها باید بیمار از کمر به بالا تقریبا لخت شود) وقتی که لخت شده بود، پارگیهای رویِ تنش نشان میداد که شیشهبری هم میتواند و باید به جمعِ مشاغلِ سخت اضافه شود. بخیهها و گوشتهای سفیدِ اضافهای که رویِ تن و دستانش بود، اجازه نمیداد که به راحتی رگ و آرتر ازش بگیریم. با کمکِ 3 نفر از کارشناسان، 1 رزیدنت، 1 متخصص و 1 دانشجو، و با هزاران بار تمرین و ممارست رگ و آرتر و CVلاینش گرفته شد تا مشکلی برای مایعدرمانی و خونرسانی و محاسبه فشار خون شریانی و میزان پلاکت خونش پیش نیاید. «گل شیر سوار رشته رودی» با وجودیکه اسمِ سختی داشت ولی اصلا بیمارِ سختی نبود. اما «احمد شیشه بُر» کارمان را سخت کرده بود. و بهمان یاد داد ظاهرِ قضیه چقدر میتواند با باطنش متفاوت باشد. شاید میخواست دردهایِ تمامیِ تیزیهایِ لبههای شیشهی روی تنش را رویِ ما و اتاق عمل تلافی کند.
+ اگر موزیک ویدئو «مدادرنگى» را ندیده اید، ببینید.
وبلاگ کامل غلامی | mr-raymon.blog.ir
+ اگر موزیک ویدئو «مدادرنگى» را ندیده اید، ببینید.
وبلاگ کامل غلامی | mr-raymon.blog.ir
+ اگر موزیک ویدئو «مدادرنگى» را ندیده اید، ببینید.
وبلاگ کامل غلامی | mr-raymon.blog.ir
.
.
رایمون نوشت: عکس همان بیمارستان است. ولی آن شخص نه «گل شیر سوار» است و نه «احمد شیشه بر»
.
.
.
.
+ اگر موزیک ویدئو «مدادرنگى» را ندیده اید، ببینید.
وبلاگ کامل غلامی | mr-raymon.blog.ir