«عادل دانتیسم و یا هر دزدِ دیگری»
کلا ترجیح مىدادم زیاد در خصوص «ادبیات» صحبت نکنم. اینکه کى شاعر خوبىست یا کى خیلى بد مىنویسد یا اینکه کى مزخرف مىنویسد حتى. اوایل اینطور نبودم حقیقتش. مقابله مىکردم. وقتى چیزى میخواندم که به اسم شعر بیرونش داده بودند و مطابق با آموختههایم (به عنوانِ شعر) نبود، جلویش مىایستادم و از خالقش انتظار پاسخگویى داشتم. و خب خیلى وقتها هیچ پاسخى به پرسشهایم داده نمىشد و خیلى وقتها خودم بودم که لبپَر مىشدم و پرم مىسوخت. نه به این دلیل که سوادِ ادبیاتى نداشتم یا اینجور چیزها. بلکه به این خاطر که ممبرهاى کمترى نسبت به طرفِ مقابلم داشتم. بله! ممبر یا عضو که این تازگى نامش شده «مشترک». که به شکلى کاملا ساختارمند و البته خیلى عجیب؛ واقعیتها را در نطفه خفه مىکند.
خیلى بار نقد کردم. چه توى وبلاگ چه توى جلسات شعرخوانى دانشکده و چه در گروههاى تلگرامى. گفتم اینها که شما مىنویسید شعر نیستند. اینها داستانهایىست که مادر براى برادر کوچکترم مىنوشت تا به معلم انشایش تحویل بدهد. البته یکخورده اینتر بیشتر دارد. ولى خب همیشه متهم میشدم به «حسود بودن»، به «چشمِ دیدنِ پیشرفتِ بقیه را نداشتن» به «بىسواد بودن». هرچند نمىدانم شاعرى که کتابهایش توسط انتشارات کودک و نوجوان و به عنوان شعر چاپ مىشود چه حسودىاى دارد. نمىدانم چه حسودىاى دارد برگزیده شدن در جشنوارهاى که داورهایش میکروسلبریتیهایىِ متنِادبىنویسِ اینستاگرامىاند که تازگىها گندش در آمده دزدى هم مىکنند. نمى دانم چرا سواد - که یک امرِ کیفىست - را با مخاطب یا فالوئر - که یک متغیرِ کمىست - مىسنجیم. البته حالا امیدوارم سوار بر موجِ مزخرفی نشده باشم که این مدت علیهِ یکی از همان جشنواره برگزارکنندههای اینستاگرامی راه افتاده. اصلا دوست ندارم اینطور باشد؛ هرچند دوست داشتن یا نداشتنم تاثیر مثبتی بر قضاوت شدن نخواهد گذاشت. اینها حرفهایی بود که از حدود سه سال قبل توی گلویم جمع شده بود و داشت عفونی میشد. روزهایی که یکهو مطالبم از کانالهای همان سلبریتیهای ادبیاتی پاک شد و دیگر متنی ازم منتشر نشد، صرفا به این دلیل که نقد شده بودند. که مطمئنم اگر اسم یکیشان را بیاورم باز همان فالوئرها و ممبرها و مشترکها بهم هجوم میآورند و ماتحتم را نشانه میگیرند که «نه خیلی هم خوبه. تویِ بدبخت حسودی نمیتونی پیشرفتش رو ببینی. اگه نبود که 100وخوردهایK فالوئر نداشت.» غمگینم که همان فالوئرها حافظه خوبی ندارند. که یادشان میرود روز به روز و شب به شب. که آلزایمر برای فالوئری که ملاکِ واقع گراییاش عددِ روی پیج است، اصلا چیز خوبی نیست.
.
.
.
.