کنکور آسان است خداوکیلی؟
توى این سه چار سال، کنکور یکى از اجزاى جدایىناپذیر بوده ازم. چه توى سال ٩٢ و ٩٣ که خودم جزء قربانیاش بودم و چه توى سالهاى بعدش که واسه قربانیاى این عجوزهى پیر مشاوره میدادم. ثابت کرده چیزى نیست که بشه باهاش حال کرد. چیزى نیست که بشه دوسش داشت و ازش خاطرههاى حال خوب کن تعریف کرد. ولى خب اینم جبره دیگه. مثِ خیلى از چیزاى دیگهى زندگى که جبرن. یا شایدم مثِ کل زندگى. امسالم کنکور اومده و قراره فردا بساطِ ٣ روزهش رو پهن کنه جلوی سفرهى توى دانش آموزى که دوست دارى تا شیش ماه دیگه بهجاى دانش آموز، دانشجو صدات کنن.
اینکه استرس داره و اعصاب خرد کنه به کنار. اینکه آیندهت رو زیبا میکنه یا به گه میکشه هم به کنار. فقط حواست باشه که اگه بخواى بهش آتو بدى بد ضرر میکنى. اون میاد که با اسمش تو رو عصبى کنه. مثِ رونالدو هى دریبل میکنه تا بره روى مخت و نتونى اون ٣٥ تا سوال شیمى رو درست جواب بدى. میاد تا یادت بره معنى لغتاى ادبیات چى بودن و الهى نامه اثرِ کیه! میاد تا نذاره مثلثات رو حل کنى.
ولى تو حواستو جمع کن. محکم باش. یدونه شکلات بنداز توى دهنت و آبمیوه سنایچت رو بزن بر بدن و شروع کن به تارومار کردنِ سوالاش. میخوام ببینم سیاه شده باشه پاسخبرگت ها!
شاید کنکور رونالدو باشه ولى تو علیرضا بیرانوند باش. میدونى که؟ اگه بخواى میشه. اگه بخواى میتونى