«فرمانده»
عطرت دوباره خونه رو پر کرد
وقتى پلاکت سرخ و خونى شد
تیتر یکِ اخبار بم فهموند
باباى من هم آسمونى شد
برگشتى تو تابوتِ خالى که
با استخوناى تو پُر میشه
وقتى شبیخون میزنن هر شب
باید یکى مون باز زخمى شه
"از توپ و ترکش ها قوى تر باش"
حرفات برا من یادگارى شد
سهمِ من از دستاىِ مردونه ت
سهمیّه هایى که ندارى شد!
از تو چى مونده جز یه قاب عکس؟
عکسات که چن ساله رو دیوارن!
چن ساله حقت رو ادا کردن:
اسمت رو رو هر کوچه میذارن!
گفتن که این جنگ اشتباهى بود!
درهاى صلحِ دورو رو کردن
وقتى که بُردم توى بازى شون
سهمیه ى کنکورو رو کردن!!
خیلى کسا عکسا گرفتن بات
تا واسه هر کى که بخوان کَس شن!
اسمت رو بردن تو مجوزها!
تا دزدیاشونم مقدس شن!
انگ و دروغاشون برا ما موند
جنگه هنوزم! وقتى خون میدیم
خوش بگذره با خوش خیالى تون
ما تو صفِ بنیاد جون میدیم
اونا که جونِ تو براشون رفت
با رفتنت دنیارو حظ کردن
اونا نه تنها راه کج رفتن
راه خدا رو هم عوض کردن!
پاشو که من تنهایى میجنگم
با دشمنایى که خیالى ان
باید بجنگى! پاشو فرمانده
هرچند دستاى تو خالى ان
حکم عقب گردو نده بابا
بسه برامون پر زدن بى بال
بسه برامون ژستِ آزادى
بسه برامون اسمِ استقلال
دستاى من بالاست چن ساله
دشمن منم یا اون که بد کرده؟
حالا که این جنگ اشتباهى بود
میشه بگین فرمانده برگرده؟!
#کامل_غلامی