وبلاگ جوانمرگ شد!
این جمله را حسن صنوبرى (فعال رسانه اى و وبلاک نویس) در برنامهى مجازیست شبکه افق عنوان مىکند. وبلاگ و وبلاگنویسى که پیشینهاى نه چندان دراز داشته، پس از حضور وحشتناک و مغولگونهى سایر شبکههاى مجازى به گوشهاى خزید و مُرد! محیطى که فارغ از هرگونه شخصیتگرایى و به نوعى سلبریتىگرى، صرفا سخن و اندیشهی وبلاگنویس را منعکس مىکرد و شاخصِ خوب یا بد و درست یا نادرست بودن مطالب، خودِ مطالب بودند و نه پروفایلِ دارندهى آن مطلب.
ما از وبلاگ شکایتى نداریم ولى از سایر شبکههاى اجتماعى شکایتهاى زیادى داشتهایم. حضورِ بىواسطهى دولتها در زندگى مردم یا به تعبیر حامد عسگرى «فروش حریم خصوصى» نشان از بىاعتمادى، حاشیهرانى و زرد بودنِ چنین شبکههایى داشته و قطعا نمىتواند پُر کنندهى جاى وبلاگ باشند.
درست است که امکانِ گفتگو(چت) در وبلاگ به نسبتِ سایر شبکههاى اجتماعى خیلى کمتر و محدودتر بوده ولى نکتهى جالب توجه این است که به نظر بنده این از محسناتِ چنین شبکهها و صفحات است، نه مضرات.
حسن صنوبرى در انتها مىگوید: «ما با گذر از وبلاگ به شبکههاى اجتماعى خیلى چیزها رو از دست دادیم. از جمله آگاهى، آزادى و اخلاق»
حالا نکتهى قابل توجه این است که «خب! اگه واقعا شبکههاى مجازى اینقدى که میگى داغونن، خودت چرا تلگرام و اینستا دارى؟!»
واقعیتى که باید بدان اذعان کرد همان «تیترِ مطلب» است. وبلاگ تقریبا جوانمرگ شده، هرچند هنوز هم که هنوز است رگههایى از حیات را مىتوان در این جزیرهى آرام مشاهده کرد.
به نوعى زندگى در یک شهرِ شلوغ و کسب تجارب جدید مىچربد بر زندگى در جزیرهاى که شاید تعداد افراد خانوارش به تعداد انگشتان دو دست هم نرسد. حتى اگر آن شهر هواى آلوده و زمینى کثیف داشته باشد. شاید بهترین رسالتمان این باشد تا کمک کنیم، که شهر مدرنمان بیش از این، آلوده و کثیف نشود.
📎 دانلود این گفتگو