433.
لاشه ی شمعدونی قرمز
رویِ ایوونِ خونه جا مونده Photo : kamel gholami
آژیرِ آمبولانسِ توو کوچه
دخترم رو حسابی ترسونده
پیرهنِ مشکیمو تنم کردم
بعدِ تو خونه مون سیاپوشه
بعدِ تو آسمون نمی خنده
پرده ای از غبارِ غم روشه
وقتی تو رفتی جاده ها اینجا
مثل شب سرد و تلخ و غمگینن
رفتی و چند ساله این مردم
مرگو هر شب توو خواب می بینن
بعدِ تو شعرهام صف بستن
دست بُردم به پاکتِ سیگار
یه صدا تویِ گوشِ من می گفت:
دست از این عاشقانه ها بردار
مردمِ شهر ِ من سراغت رو
از گـُلایِ رو طاقچه می گیرن
مردم ِ شهر ِ تو دو سالی هست
که با این شهر ِ مُرده درگیرن
عطر موهای مشکی و صافت
کلِ شهرو حسابی پُر کرده
اون که میره از اینجا عاشق نیست
عشق باید یه روز برگرده
رفتی اما بدون تویِ این شهر
یک نفر هست، عاشقت مونده
عشق باید یه روز برگرده
عشق اینو به تو نفهمونده
#کامل_غلامی
دکلمه ی این ترانه با صدای خودم [دانلود]