عاشق شدی انگار .. از چشمات فهمیدم
این حسو با من مشترک هستی، چه رویایی!
عطرِ تو پیچیـدو تمومِ شهرو عاشق کرد
با دامـنِ گلدار بی انــدازه زیبــایی
#کامل_غلامی
لبهای سرخت
من را یاد آن ماهی های گُلیِ قرمزِ
سفره یِ هفت سین می اندازد.
امسال
به جای آینه
رو به رویِ "تو" مینشینم
و به لبهایت خیره میشوم
قرار است
عیدیِ لبهایم را زودتر از همه بدهی ...
| حتما قشنگ می شود امسال حال تو |
+ عنوان و این تک مصرع از یکنفر که نمیدانم کیست است !
تا چند روز دیگر زمستان به بهار میرسد
دستانم چیزی از زمستان کم ندارند
بهارِ من ...
| کامل غلامی
با موهایت
انقلاب کرده ای
بدون هیچ جنگ و خونریزی
یک انقلاب مشکیِ مخملی ...
| کامل غلامی
رفتی تا از دیــوونه بازی دست بـرداری
سربـرنگردوندی ببینی دوستــــم داری
راهی که میری سرده، تلخه، مثلِ کابوسه
کابوس میبینم و تـــو تا صبح بیداری ...
| کامل غلامی
خسته از رقص بندری در خواب
دختـری بـا دو چشم بـارانـی
بعـد شلیک هستـه هـای اتم
صحبت از یک حقـوق انسانی
خسته از عکس لخت پرسنلی!
خسته از رنگ مشکی مـــویت
خسته از کـافـه هــای دوزاری
در کنــــارِ رفیـقِ پُـــررویـت !
خسته از قرص و اشک و خوابیدن
اشک سردی که تویِ چشمت بود
مثـل کابـــوس بین یک رویــــا
نــام مـــردی کنـار اسمت بود
خسته از طعـم تلخ لبهـایت
بعدِ یک هفته شب زناکاری
توی شیب خطر سقوط شدن
خسته از بیست سال بیکاری
تویِ قلبِ تو خسته شد دنیــــا
تویِ قلبِ تو یک نفر میسوخت
پــای منبـــر تمام دنیـــا مُــــــرد
شیخ هیزی که کفر ها میگفت
خسته از خواب روی تختی که
یک نفــر قبلِ من کنــارش بود
یک نفر قبـلِ من کـه میخندیـد
یک نفر قبل من که "آرش" بود!
روبه روی تو خودکشی کردم
بـــا تمام وجـــود لــرزیـــــــدم
خسته بودم تمام آن شب را
تا خودِ صبح تخت خــوابیـدم
رو به رویت کشید سیگــاری
بغلت کرد، بوسه زد، خندیـد
چشم بستم دوباره دود شوم
چشم بستم و او تو را میدیـد
دخترِ تــو شبیه "آرش" بود!
دخترت تــوی باد میرقصیـــد
دختری که شبیش* را(ه) میرفت
دختری کــه شبیش میخندیـد
رهبر حذب بــاد مـا بودیـم
تویِ طوفان عقب عقب رفتیم
تویِ طوفان شب تمام شدیم
ما دکل های خالیِ نفتیم
بعد یک عمر تــــازه فهمیدم
خسته بودن دگر دمُده شده
خنده ی تلخ رو به شیطانی
که به سوی بهشت رانده شده!
#کامل_غلامی
*شبیه اش
دستت را بـه من بده
تویی که هیچـوقت پایت را از زندگی ام بیـرون نکشیـده ای
| کامل غلامی