آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

۲۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

دیروز دیده بودمش. خیلی پیر شده بود. اومد از جلوم رد شد ولی انگار نشناخت. برگشتم و نگاش کردم. شونه هاش افتاه بود و پای راستش هم لنگ میزد. گردنش کج بود، جیب شلوارش پاره شده بود و بدنش دیده میشد. همینجور که داشتم نگاش میکردم یه دفعه دیدم داره کم کم منحرف میشه سمت خیابون. صداش کردم:"وحید داری کجا میری؟ بیا اینور ماشین میزنه لهت میکنه ها!" توجهی به حرفم نکرد... دیگه قشنگ اومده بود وسط خیابون و داشت رو خط ممتد راه میرفت.خیلی آروم راهش رو کج کرد و رفت اون سمتِ خیابون. سرعتش کمتر شده بود. منم داشتم با تعجب نگاش میکردم که یدفعه یه پژو 206 سفیدرنگ رو دیدم که داره از همون سمت بهش نزدیک میشه ... سرعت پژوهه زیاد بود، سرعت وحید کم ... دقت پژوهه کم بود ، دقت وحید هم کم ... پژوهه نتونست خودشو کنترل کنه. زد به وحیدو پرتش کرد اون سمت خیابون. صدای ترمز پژو همه رو ترسوند. کل مردم داشتن به پژوهه نگاه میکردن تا اینکه متوجه وحید شدن. من دوییدم سمت وحید ... مردم یجور نگاه میکردن انگار بروسلی داره با اژدها مبارزه میکنه! اومدم پیش وحیدو حالشو پرسیدم. هوش بود ولی نمیتونست خوب حرف بزنه. از تو جیبش یه جعبه بهم داد و گفت "برو بیمارستان میلاد. اسمی که رو جعبه نوشته رو به اورژانس بیمارستان نشون بده میبرنت پیش دخترم" ... امروز صبح که رفته بودم بیمارستان یه دختر 6-7 ساله رو دیدم که موهاش کلا ریخته بود. میگفت "مامانم 2سال پیش سرطان گرفت و مُرد. من از مُردن میترسم. بابام بهم گفته تو نمی میری. گفته اگه قول بدی زنده بمونی جمعه با هم میریم سینما کلاه قرمزی نگاه کنیم."
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۰۶:۱۲
کامل غلامی
دوران مدرسه یه رفیق داشتم میخواست خواننده شه. نمیدونم الآن کجاست، ولی اون موقع صداش خیلی مزخرف بود !
۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۴۳
کامل غلامی
روی نیمکت نشسته بود و داشت با موبایل صحبت میکرد : "عیب نداره عزیزم، خدا بزرگه" نمیدونم مشکل طرف چی بود ولی قطعا هیچ راهی وجود نداشته و دهنش آسفالته !
۱۲ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۵۱
کامل غلامی
خب ! ما از طرف گم جشکه دعوت شدیم به صرف یک پست چالش از نوع کتابخوانی.(حالا اسمی که من انتخاب کردم بهتره!) راستش نمیدانم انتخاب کتابهایی که نویسنده شان خارجی است خوب است یا بد ولی چون این کار خیلی با کلاس است تصمیم گرفتم نویسنده وطنی نباشد! کتابی که در تصویر میبینید اثر کورت توخولسکی هست.کورت توخولسکی نویسنده ی خیلی خوبی است ! من کورت توخولسکی را خیلی دوست دارم. این بود انشای من ! +  بخونینش :)   بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن ! [Download]   آقا 5 نفر خیلی زیاده ! ❶  گیلاس زرد ❷  آقای واندر ❸  مهدیه اگه قبلا دعوت شدین دعوت منو پس بدین! توضیح : کسایی که معرفی شدن باید یکی از کتابهایی که خوندن رو معرفی کنن تا ما هم باهاش آشنا شیم. بعد 5نفر رو انتخاب کنن تا این حرکتو ادامه بده
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۰۰
کامل غلامی
[حذف شد]
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۱۹
کامل غلامی
از یه بزرگی شنیدم بزرگ ترین فایده ی ورزش اینه که سالم میمیری !                     :|
۱۰ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۰
کامل غلامی

[حذف شد]


۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۶:۱۸
کامل غلامی

آدم های معمولی دوست داشتن هاشان هم معمولی است.
 آدم های خاص دوست داشتن هاشان خاص .
و چه بد روزی است، روزی که یک آدم معمولی عاشق آدمی خاص می شود ...




۰۹ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۴۲
کامل غلامی