آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی
امروز مادر داشت برادر بزرگ را نصیحت میکرد. میگفت " تو دیگه سنت نزدیک ازدواجه. سعی کن مثل آدم زندگی کنی! با زنت خوب برخورد کن. دختر مردم رو عذاب نده. من شیرمو حلالت نمیکنم بخوای دختر مردم رو بیاری تو خونه ات و اذیتش کنی ... "
۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۵۶
کامل غلامی
لبهام به شکل بوسه - ماهی شده اند بنــداز  درون  آب  قـلابت  را                                                            | جلیل صفر بیگی
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۳۱
کامل غلامی
[حذف شد]
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۵۸
کامل غلامی
مراقب افرادی که همرنگ جماعت میشن باشید ...
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۲۵
کامل غلامی
دیشب که رفته بودیم عروسی، متوجه شدم ملاک بعضی از آدم ها برای پایان دادن به غذاخوری پُــر شدن شکم نیست؛ بلکه خالی شدن ظرف غذاست !
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۳۹
کامل غلامی
نمیدونم این چه اخلاقیه من دارم. حتی نمیدونم این خلقو خو خوبه یا بد ... سریع با هر شرایطی کنار میام. انگار نه انگار که اون شرایط اصلا باب میلم نبود و هیچوقت بهش فکر هم نمی کردم. تو این دو روزی که نتایج اومده اولش که خیلی عصبانی و ناراحت بودم از نتیجه. حتی به فکرم زد برم سربازی و 2سال دیگه کنکور بدم. ولی نمیدونم چی شد که کم کم دارم بهش علاقه مند میشم و امروز که رفتم درس های پایه و اختصاصیش رو نگاه کردم تقریبا خوشحالم که تو این رشته قبول شدم و خداروشکر میکنم که رشته ای بدتر قبول نشدم. 24ام قراره برم ثبت نام ...
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۶:۰۹
کامل غلامی
اونایی که تا خرشون از پـُـل گذشت ما رو فراموش کردن، آگاه باشن که اونطرف پل یار و همراهشون فقط یه خره !
۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۱۵
کامل غلامی
شیطونه میگه بیخیالِ درس و دانشگاه شم و برم سربازیا !     ولی من پسر خوبی ام به همین سادگی گولِ شیطونو نمیخورم !
۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۵۰
کامل غلامی
نتایج اومد و من خوشحال نیستم !
۱۸ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۳۷
کامل غلامی
یک بار نه ، صد بار نه ، هر بار نفهمید  انگار نــــه انگار ،  نه ، انگـــار نفهمیــد فریـاد زدم ، داد زدم ، دوستتـــان دا ... یک عمــر بــه در گفتم و دیوار نفهمیـد                                                  | جلیل صفر بیگی
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۱۳
کامل غلامی