آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

« وبلاگ کامل غلامی »

آقای رایمون

و خدا برای هیچ کاری
با ما مشورت نخواهد کرد ...

بایگانی

ارزشش را ندارد

سه شنبه, ۹ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۲ ب.ظ

 

خب راستش؛ ارزشش را ندارد. دوست ندارم بپرسید «چی ارزشش را ندارد؟»، حتی اگر واقعن ندانید چی ارزشش را ندارد. خودم هم جواب این سوال را نمی‌دانم. ولی گمان می‌کنم جمله‌ی انتحاری‌گونه‌ای باشد. به کارِ همه هم می‌آید. وقتی توی آغوش کسی که دوستش داری لم داده‌ای و داری صدای تپش قلبش را می‌شنوی و برای آینده برنامه‌‌ریزی می‌کنی و می‌دانی آینده خیلی سخت و گه‌مرغی‌ست احتمالن؛ به چشمانش خیره می‌شوی و می‌گویی ارزش فکر کردن ندارد. و محکم‌تر بغلش می‌کنی. وقتی وسط شیفت‌های مسخره و طولانیِ کاری به اضافه‌کاری‌های حذف شده‌ی ناشی از طاعونِ مدرن فکر می‌کنی و مرخصی‌های اجباری‌ات را می‌شماری و می‌بینی حقوقت خداوکیلی کفاف نمی‌کند؛ باید به خودت بگویی که ارزشش را ندارد. به جنگ و جدل‌ها با مادر و پدر و دوست و رفیق هم صراحتن همین را بگو. به قیمتِ مرغ‌های یخ‌زده‌ی آب‌رفته توی سوپرپروتئینی هم. به کم‌پشت شدنِ هرروزه‌ی موهای سرت. به آب رفتنِ ماهیچه‌های بازویت بعد از ترکِ باشگاه. به نبودنِ کسی که برایش خط چشم بکشی و رژهای گران‌قیمت بمالی. به سینمای حذف شده از زندگی‌مان. به سکس و خجالت‌زدگی از ارضا شدن‌های خیلی زود. به صاحب‌خانه‌ی خوبی که هرچقدر هم مهربان باشد باز هم اجاره‌خانه‌اش را سرِ وقت می‌خواهد. به گرم نشدنِ خانه‌ی نقلیِ اجاره‌ای. به گرم شدنِ بی‌خودیِ شقیقه‌هات. به کتاب‌های نخوانده. به فیلم‌های ندیده. به دوست داشته نشدن‌ها. به دوست نداشتن‌ها. به غر زدن‌ها. به مشکوک شدن‌ها. به لبخندها و اشک‌ها حتی. همه چیز. باور کن. هیچ‌چیز ارزشش را ندارد. هوا سرد است. پتو را بکش روی سرت، و بخواب.

 

۹۹/۱۰/۰۹
کامل غلامی